معرفی کتاب خرد و انقلاب اثر هربرت مارکوزه مترجم محسن ثلاثی

خرد و انقلاب

خرد و انقلاب

هربرت مارکوزه و 1 نفر دیگر
0.0 1 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

1

خوانده‌ام

2

خواهم خواند

1

ناشر
نقره
شابک
0000000066075
تعداد صفحات
460
تاریخ انتشار
1368/1/2

نسخه‌های دیگر

توضیحات

این توضیحات مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

        در این اثر نخست با یک استدلال علمي و مطابق با روش های پذيرفته شده بحث فلسفي در جهان غرب، فلسفه و منطق ديالكتيكي هگل را به عنوان بنياد فلسفي ماركسيسم، براي خوانندگان تشريح كند و سپس با تجزيه و تحليل مايه هاي اصلي آثار ماركس، نشان دهد كه ماركس از هرگونه جامعه پرستي بيزار بود و براي هيچ كس اين جواز را صادر نكرده بود كه افكار و شادكامي و آزادي اش را در پيشگاه جامعه قرباني كند.

هربرت مارکوزه، فیلسوف نو مارکسیست و بلند آوازه آلمانی، کتاب خرد و انقلاب را به ویژه برای دانشگاهیان نوشته و روی سخنش بیش تر با دانشجویان و دانش پژوهان فلسفه و علوم اجتماعی است. این کتاب به نظر مارکوزه معرفی راستین و غیر مغرضانۀ فلسفه و منطق دیالکتیکی و دفاع از آن در برابر اندیشمندانی است که مارکس و مارکسیسم را زمینه ساز استالینیسم و هگل و هگل گرایی را بستر نازیسم پنداشته بودند.

مارکوزه بر آن است که در این اثر نخست با یک استدلال علمی و مطابق با روش های پذیرفته شدۀ بحث فلسفی در جهان غرب، فلسفه و دیالکتیک هگل را به عنوان بنیاد فلسفی مارکسیسم برای خوانندگان تشریح کند و سپس با تجزیه و تحلیل مایه های اصلی مارکس، نشان دهد که مارکس از هر گونه جامعه پرستی بیزار بود و برای هیچ کس این جواز را صادر نکرده بود که افکار و شادکامی و آزادی اش را در پیشگاه جامعه قربانی کند. مارکوزه معتقـد است که به نظــر مارکــس، هــر نظامــی که در بــرابــر برخورداری و استقلال و آزادی افرادش کلیتی انتزاعی را قرار دهد و از آنان درخواست کند از جزئیت فردی شان در برابر کلیت صرف نظر کنند، مشروعیتی ندارد و افراد آن جامعه این حق را دارند که در صدد براندازی انقلابی آن نظام برآیند.
      

لیست‌های مرتبط به خرد و انقلاب

محمد

محمد

1402/5/26

والتر بنیامین: همراه کوتاه نوشته هایی از والتر بنیامینبعد زیباشناختیانسان تک ساحتی

مکتب فرانکفورت

22 کتاب

ماکس هورکهایمر،تئودور ادورنو،فرانتس نویمان،والتر بنیامین،اریش فروم،هربرت مارکوزه و هنریک گروسمان از جمله متفکران مکتب فرانکفورت هستند.این افراد از دهه ۱۹۲۰ میلادی در موسسه تازه تاسیس تحقیقات اجتماعی در شهر فرانکفورت جمع شدند و به تدوین نظریه انتقادی پرداختند.شروع تئوریک کار آنها با کتاب دو جلدی هورکهایمر با نام "نظریه انتقادی" بود. اعضای این گروه رئوس نظریه اجتماعی مارکس را با فلسفه هگل و روانکاوی فروید آمیختند و روش جدیدی برای نقد فرهنگ معاصر پدید آوردند. تئودور ادورنو به نقد موسیقی جاز پرداخت و نظریه زیباشناسی جدیدی تدوین کرد.همچنین در کتاب دیالکتیک منفی به نقد جریان فلسفه غرب پرداخت.اریش فروم به بازبینی در نظریه روانکاوی پرداخت و برای نقد فاشیسم و سرمایه داری از روانکاوی بهره گرفت.مارکوزه نیز مطالعات مفصلی درباره هگل و فروید انجام داد و پدر معنوی چپ نو نامیده شد. لیست زیر حاوی کتابهای اصلی این اندیشمندان است که به زبان فارسی ترجمه شده اند از سوی دیگر کتابهایی در تشریح تاثیرات اجتماعی و تاریخ آنها نیز وجود دارد که به لیست افزوده شده اند.

45

یادداشت‌ها

دیالکتیک و
          دیالکتیک و انقلاب

«الف الف است». این گزاره‌ی ساده چه ربطی به دگرگونی انقلابی جهان می‌تواند داشته باشد؟ «الف الف است» دست‌کم به این معناست که «الف نا-الف نیست». صرف بودن یک شیئ در جهان یعنی نبرد و ستیزه‌ی آن با ضد خود. این اندیشه‌ای است که قدمت آن به پیش از افلاطون می‌‌رسد، به هراکلیتوس. ستیزه‌ی چیزها در درون خود بنیان مفهومی است که در شکل‌های مختلف کم‌وبیش با نامی واحد به آن اشاره شده: دیالکتیک. اشیأ در شهود حسی ما آرام به نظر می‌رسند. اما عقل از این مرتبه فراتر می‌رود، درست در همان لحظه‌ای که می‌گویید «الف الف است». چیزها همواره در حال نفی حالت فعلی تعیّن خود هستند. هر شیئی در پی نفی حالت فعلی خود است تا حقیقت خود را در پس ظاهرش بیان کند. اما این حقیقت بار دیگر با تبدیل به یک شیئ، مرزی به دور خود می‌کشد، این‌همانی‌ای می‌سازد، که لاجرم ضدی خواهد داشت. و این حرکت تمامی هستی را بدل به یک روند پیوسته‌ی انقلابی می‌کند. هرگاه بپرسید «حقیقت» و «ذات» وضعیت موجود جهان، از این قلم گرفته تا یک سازمان سیاسی و اجتماعی، چیست، لاجرم در پاسخ باید به مکانیسمی بیندیشید که طی آن هر وضعیتی از امور تمایل دارد پوست بیندازد و به ضد خود بدل شود؛ حقیقت خود را عیان کند. به عبارت دیگر، حرکت عقل در جهان همواره وضعیت چیزها را به سمت انقلاب و تحول می‌راند. اما از نظر مارکوزه آنچه در پی این حرکت انقلابی ظاهر می‌شود چیزی نیست جز حقیقت ذاتی اشیأ و وضعیت‌های امور. آشکارکردن هسته‌ی منفیت در دل هر وضعیت مستلزم آن است که برای رسیدن به حقیقت چیزها، وضعیت فعلی امور را مدام ویران کنیم. در غیر این صورت بر مبنای عقل عمل نکرده‌ایم و به ظاهر و پوسته‌ی چیزها بسنده می‌کنیم. برای مثال کاپیتالیسم خواهان حفظ جامعه‌ای است که در آن امکان ایجاد رفاه برای تمام افراد جامعه وجود دارد، ولی پوسته‌ی ظاهری آن عبارت است از تلاش این نظام اقتصادی برای سرکوب امکانات رهایی‌بخش خود؛ یعنی نفی آنها. در نظر مارکوزه، نفیِ نفی این امکانات از دل خود  کاپیتالیسم برمی‌آید و با افشاکردن ذات و حقیقت آن، آن را به سمت جامعه‌ای عادلانه می‌راند. در نتیجه از نظر مارکوزه برای بیرون‌کشیدن ذات عقلانی کاپیتالیسم، حرکتی انقلابی لازم است که پوسته‌ی وضع موجود را به نفع حقیقت انقلابی آن کنار بزند.
        

1