معرفی کتاب یک روز مناسب برای شنای قورباغه اثر رضا زنگی آبادی

با انتخاب ستارهها به این کتاب امتیاز دهید.
در حال خواندن
0
خواندهام
0
خواهم خواند
1
توضیحات
رخت سیاه اگر قامت کشیده ای را بپوشاند و قطره های اشک،چشمان سیاه درشتی را سرخ کند و مژه های بلندی را به هم بچسباند،چاره ای نمی ماند الا عاشق شدن،رعنا سیاه پوشیده،اشک به پهنای صورتش جاری است.چشمان سیاهش سرخ سرخ هستند و مژه های بلندش به هم چسبیده اند... طوری خدا را صدا میزند که تنم می لرزد و همراهش گریه میکنم.بعد اسم مسعود را فریاد میزند.حسادت میکنم.خودم را در قامت مسعود که نه،در هیات چه گوارا میبینم.میخواهم تنم را با گلوله سوراخ سوراخ کنند و زنی دوستم داشته باشد و از ته دل اسمم را فریاد بزند.