معرفی کتاب میرامار اثر نجیب محفوظ مترجم رضا عامری
در حال خواندن
0
خواندهام
1
خواهم خواند
0
توضیحات
پانسیونی در شهر اسکندریه، در مدت زمانی محدود، پذیرای عده ای با عقاید مختلف شخصی و سیاسی شده است. درست در همین زمان دختری روستایی به نام "زهره" وارد پانسیون شده و به عنوان خدمتکار مشغول کار می شود. افراد، جدای از عقاید متفاوتشان در جذابیت زهره با یک دیگر متفق القول بوده و در جلب توجه وی با یک دیگر رقابت دارند. در این میان یکی از مهمانان که گوینده ی رادیو و بسیار سرشناس است به مهمان دیگر "سرحان بحیری"، به شدت حسادت کرده و تنفر شدیدی از وی در خویش احساس می کند. بنابراین شبی به تعقیب وی پرداخته و در فرصتی که او، خارج از شهر بر اثر مستی بر زمین می افتد، به وی حمله کرده و آن قدر او را گلد می زند تا احساس می کند مرده است، بنابراین رهایش کرده و به پانسیون بازمی گردد. صبح فردا خبر فوت سرحان بحیری در روزنامه به چاپ رسیده و تمام اهالی پانسیون را بهت زده می کند. حیرت همه زمانی به اوج خود می رسد که کارمند رادیو از اتاق خویش بیرون آمده و با خونسردی تمام خود را قاتل بحیری معرفی کرده و ادامه می دهد که قصد دارد خود را به پلیس معرفی کند. این درست در حالی اتفاق می افتد که در روزنامه نوشته شده است سرحان بحیری دچار ورشکستگی مالی شده بود و چون احساس می کرد به آخر خط رسیده با بریدن رگ های دست خویش دست به انتحار زده است.
لیستهای مرتبط به میرامار
1403/5/14