معرفی کتاب بادبادک اثر لاتیتیا کلمبانی مترجم نرگس کریمی کتابعمومیداستان بادبادک لاتیتیا کلمبانی و 2 نفر دیگر 3.5 2 نفر | 1 یادداشت خواهم خواند نوشتن یادداشت با انتخاب ستارهها به این کتاب امتیاز دهید. در حال خواندن 0 خواندهام 2 خواهم خواند 1 ناشر کتاب دیدآور شابک 9786001041952 تعداد صفحات 168 تاریخ انتشار 1401/1/2 توضیحات کتاب بادبادک، ویراستار نگین فرهود. یادداشتها محبوبترین جدیدترین سعید بیگی 1404/7/1 - 17:34 نثر کتاب خوب، روان و خوشخوان است و از خواندنش خسته نمیشوید. و اما ماجرای کتاب؛ ادامۀ داستان زندگی «لالیتا» دختر هندی است که همراه مادرش «اسمیتا» از پدرش «ناگاراجان» جدا شد و برای یافتن زندگی بهتر در کنار اقوام مادریش در چِنای، به این منطقه سفر کرد. پیش از این در کتاب قبلی، زندگی این خانوادۀ هندی را در کنار ماجراهای زندگی دو خانوادۀ دیگر از ایتالیا و کانادا ـ که قهرمان آنها هم یک زن یا بهتر بگوییم، یک «مـــادر» بود ـ در کتاب «بافته» از همین نویسنده خواندهایم. این سه زن؛ که در شرایطی سخت با فشارهای محیطی، فرهنگی و اقتصادی گرفتار شده بودند، توانستند در این مسیر با تلاش، ازخودگذشتگی و فداکاری موفق شوند و زندگی خود، خانواده و فرزندانشان را بسازند. ما قصۀ زندگی «لالیتا» دختر هندی را از جایی دنبال میکنیم که دو سال از ورود آنها به این منطقه گذشته و مادرش ـ «اسمیتا» ـ که به خاطر استنشاق بوی بد گازهای فاضلاب از کودکی، به بیماری ریه مبتلا شده بود؛ مدتی بعد میمیرد و «لالیتا» نزدِ یک زن و شوهر از اقوام مادرش میماند که در نزدیکی ساحل، یک غذاخوری کوچک دارند. «لالیتا» که از این پس بنابر تصمیم زن و شوهرِ مراقبش ـ که برای نجات از مسائل و مشکلات طبقۀ اجتماعی دالیتها، هم دین و هم نامشان را تغییر دادهاند ـ «هولی» نامیده میشود، پس از مرگ مادرش سکوت کرده و حرف نمیزند و خود را در زندانی ارتباطی محصور کرده و با هیچکسی ارتباط ندارد. «لنا» یک آموزگار فرانسوی است که بیست سال سابقۀ تدریس دارد و همسرش فرانسوآ هم معلم است و در یک مدرسه مشغول کارند. «لنا» اکنون به هند آمده است و یک روز صبح زود برای شنا به دریا میرود و ... . داستان زندگی این دختر هندی، به خیر و خوشی و خوبی و با فداکاری و کمک هموطنانش و «لنا» معلم فرانسوی ادامه پیدا کرد و آرزوی مادرش، به واقعیت پیوست و او توانست درس بخواند و باسواد شود. در این کتاب هم سه زن؛ «لنا»، «پریتی» و «هولی» (همان لالیتا) موفق شدند از شرایط دشوار، سخت و سنگین و مشکلات پیش رو به سلامت بگذرند و زندگی خوبی را برای خودشان بسازند. از قدیم گفتهاند که یک دست صدا ندارد. وقتی «لنا»، «کومار»، «پریتی» و گروه بریگاد سرخ با هم متحد میشوند؛ میتوانند بسیاری از مسائل و مشکلات را از سر راه بردارند و زندگی و شرایط خوبی را برای عزیزانشان فراهم کنند. در کتاب قبلی این نویسنده «بافته»، خانوادۀ ایتالیایی و خانوادۀ کانادایی موفق به گذر از شرایط بحرانی و دشوار شدند؛ اما سرانجامِ خانوادۀ هندی، نامعلوم، نامشخص و ناتمام رها شد. در این کتاب «بادبادک»، سرنوشت خانوادۀ هندی هم روشن شد؛ هرچند مادر خانواده از دنیا رفت؛ اما فرزندش یعنی «لالیتا» تصمیم گرفت که پس از پایان تحصیلات، به دیدن پدرش برود و او را از نزدیک ببیند. «لنا» این معلم فرانسوی، در تلاش برای کمک به مردم روستا است، اما عجولانه و خودپسندانه تلاش میکند که به روش خودش پیش برود و در این مسیر، بدون توجه به فرهنگ و سنتهای مردم هند، مسائل و مشکلاتی را برای خود، بچهها و اهالی به وجود میآورد که بعضی از آنها دیگر قابل جبران نیستند. این کتاب هم، چون کتاب قبلی خواندنی است؛ هر چند رنگ تلخی از فقر و سنتهای اشتباه و غلط مردم روستاهای هند را نشان میدهد. 0 18