آبتین
در حال خواندن
1
خواندهام
11
خواهم خواند
0
توضیحات
مادربزرگ زندگی راحتی داشت. درست که شوهرش را در جوانی از دست داده بود و دخترش مرضیه هم سر به دنیا آوردن چهارمین فرزندش از دنیا رفته بود اما باز هم از زندگی اش راضی بود. اگر کارهای عجیب دامادش اصغر را حساب نمی کرد، سیمین و معین و یاسین با شیرین کاری هایشان تمام سختی زندگی را از تنش می زدودند. اما خدا خواب های تازه ای برای مادربزرگ دیده بود. خوابش را هم پستچی برایش تعبیر کرد. نامه ای که از مؤسسه خیریه کاوه آمده بود، زندگی مادربزرگ را زیر و رو کرد. چهارمین فرزند دخترش، سر زا نمرده بود. حالا هفت ساله بود و پرورشگاه نامه زده بود تا او را از آنجا ببرند. اما آن طور که مادربزرگ فکر می کرد، همه چیز آسان نبود. پدر آبتین پسرش را دوست ندارد و پولش را هم ندارد تا هزینه های مؤسسه را بپردازد! آیا مادربزرگ موفق می شود؟ سیدسعید هاشمی در جدیدترین اثرش، به سراغ مسئله کودکان پرورشگاهی و خانواده پرداخته و با همان طنز شیرین همیشگی اش اثری خواندنی و بامزه خلق کرده است.
یادداشتها