معرفی کتاب ساختار روان شناختی فاشیسم اثر ژرژ باتای مترجم سمانه مرادیانی

ساختار روان شناختی فاشیسم

ساختار روان شناختی فاشیسم

ژرژ باتای و 2 نفر دیگر
3.2
4 نفر |
2 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

6

خواهم خواند

5

ناشر
بیدگل
شابک
9786007806784
تعداد صفحات
104
تاریخ انتشار
1397/10/2

نسخه‌های دیگر

توضیحات

        نخستین مشخصه ی قدرت فاشیستیبنیان مذهبی و نظامی توأمان آن است، بنیانی که در آن نمی توان این دو عنصر به طور معمول متمایز را از یک دیگر جدا کرد:بنابراین، قدرت فاشیستی از آغاز خود را همچون یک تمرکز یافتگی تحقق یافته آشکار می سازد.با این حال، وجه نظامی فاشیسم، سویه ی بارز آن است.روابط احساسی ای که پیشوا را به اعضای حزب پیوند می دهند و یکی می کنند، عمدتا مشابه روابطس اند که فرمانده را با سربازانش متحد می کنند. عرض اندام آمرانه ی پیشوا برابر با نفی جوشش انقلابی بنیادینی است که او از آن بهره برداری می کند؛انقلاب که بنیان دانسته می شود، همزمان از لحظه ای که سلطه ی داخلی به نحوی نظامی بر شبه نظامیان اعمال می شوداساسا نفی می شود. ...
      

یادداشت‌ها

پوست فاشیس
          پوست فاشیسم، گوشت فاشیسم

نزد باتای جامعه‌ی تولیدگر به دو بخش تقسیم می‌شود، جامعه‌ی همسان که بر مبنای ارتباط با مناسبات تولیدی تعیین می‌گردد و جامعه‌ی ناهمسان یا دگرسان که شامل تمامی عناصر خارج از [یا مخالف با] این مناسبات است. باتای می‌گوید که همین صورت‌بندی اجتماعی خود پیش‌درآمدی بر سیاست و اقتدار است. زیرا که جامعه‌ی همسان برای اتحاد و حفظ چرخه‌ی تولید پیوسته نیازمند تحکم بر عناصر اخلال‌گر است. به واقع دولت برآیند خواست عناصر حاکمیت همچون پادشاه، رهبر و غیره برای کسب مشروعیت است. در این میان جامعه‌ی دگرسان جمعیتی شامل دیوانگان، شورشیان و حتی رهبران فاشیست است که رفته رفته به دلیل رانده شدن عناصری از جامعه‌ی همسان به آن، حجیم‌تر می‌شود. این تزلزل -یعنی تبعید عناصری از جامعه‌ی همسان به دگرسان- در واقع مقدمه‌ی ظهور فاشیسم است. از همین رو هم هست که نزد باتای فاشیسـم شامل رگه‌هایی از هــر دو ســاحت است. وضعیتی که شاکله‌ی اقتصادی آن [فرمِ آن] را جامعه‌ی همسان می‌سازد و درونمایه‌‌اش را که چیزی جز افراط، تولید مازاد و قربانی‌گری نیست، جامعه‌ی ناهمسان فراهم می‌آورد. کهن‌الگویی که بنا بر آرای روانکاوان در قامت یک شخص بازمی‌گردد تا شکلی دیگر از اقتدار را صورت‌بندی کند، یعنی اقتداری که در امتداد با یک اقتصاد ضدانسانی‌ست. اقتصادی که بر طبق برآورد باتای اقتصاد احتکار انرژی‌ست، چیزی شبیه به عملکرد اقتصاد کلاسیک یا بورژوایی که مبنایی جز تولید و مصرف ندارد.
        

0