معرفی کتاب نبرد خدایان: مرگ خدایان اثر مرتضی رضایی

با انتخاب ستارهها به این کتاب امتیاز دهید.
در حال خواندن
0
خواندهام
0
خواهم خواند
1
توضیحات
نمی دانست چه اندازه، اما بسیار گشت تا سرانجام آن را دید. تندیس مردی ایستاده از سنگ درخشان. تنها بود و بر گردش کوه واره هایی از فراموش شده ها. به سوی تندیس رفت. دودل بود. چه باید می کرد. بر گرد تندیس چرخی زد. چه کسی آن را به آنجا آورده بود؟ کدام پلید خواسته بود این نیک خدا فراموش شود؟ دستانش را دراز کرد. دستش بر تندیس کشیده شد که همه چیز دگرگون شد. آسمان تیره تر شد. بانگ خروشی در آسمان پیچید. انگار همه چیز در برابر چشمانش زنده می شد. پسری را در زنجیر دید که پیش می آوردندش. همه چیز سایه وار بود... تیغی به بالا رفت و پایین آمد... سر پسر جدا شد...آنگاه در پیشگاه دیوی سر بر خاک نهاده بود. چنان پیشانی به خاک و آستان دیو نهاده بود که انگار خدای آرزوها را پرستش می کند... دیو پیش می آمد. جادوگری سیاه در پی آن بود... افسون مرگبار خویش را می خواند... اژدهایی آتشین سر بر آورد... همه جا را به آتش کشید... دیو به تاخت درآمد... همه را پاره پاره می کرد... ده ها تن کشته شده بود... باید این خدا و این تندیس فراموش می شد.شاید دیگر خونی ریخته نمی شد. افسون را خواند. این تندیس باید رها می شد... باید فراموش می شد... باید از یادها می رفت...این خدا و شاید هم? خدایان باید فراموش می شدند... باید می مردند...او مرگ خدایان را می خواست...
لیستهای مرتبط به نبرد خدایان: مرگ خدایان