معرفی کتاب پرتره ی مرد ناتمام اثر امیرحسین یزدان بد

با انتخاب ستارهها به این کتاب امتیاز دهید.
در حال خواندن
0
خواندهام
2
خواهم خواند
1
توضیحات
مادر هرگز آنجا نرفته بود و حالا وقتش رسیده بود که من به آن محیط ممنوع، به آن سر نگفتنی و مشکوک راه پیدا کنم و این انگار موهبتی بود به پاس پلک نزدن های شبانه ام و نفس های کشدار خواب زده و گرمایی که از تراکم خون، در شقیقه هایم می پیچید. بعدها خیلی چیزها را فهمیدم. بعدها... خیلی به آن روزها فکر کردم... بارها و بارها آن صحنه ها در ذهنم تکرار شدند: وقتی پشت لبم تازه سبز شده بود. وقتی خط ریش چکمه ای می گذاشتم، آدامس می جویدم و رمان می خواندم. وقتی دانشکده را شروع کردم. وقتی پدرم مرد و زنم زیپ کاور کت و شلوار مهمانی ام را کشید و گره کراوات مشکی ام را زیر چانه ام سفت کرد. وقتی بارها و بارها در ازدحام کلاس ها، با ماژیک وایت برد روی میز استاد کوبیدم و توجه دانشجوها را جلب کردم. وقتی طرح صورت مادر را زیر ملافه سفید بیمارستان دیدم.