دریچه
در حال خواندن
0
خواندهام
4
خواهم خواند
0
توضیحات
-کاری داری؟-مگه آدما وقتی کارشون به هم میوفته باید برن سراغ همدیگه؟-جز اینه مگه؟-جز اینه.-جز اینش چیه؟-جز اینش اینه که گاهی آدما دلتنگ هم میشن.-توئه آدم دلت تنگ چی شده؟-دلتنگ قدم زدنم... یه کم موتورسواری... هوا ابریه... شاید بارون بیاد... بریم قدم بزنیم؟-اما...-نه نگو... یه وقتایی نباید به یه آدم دلتنگ نه گفت.-امای من که امای نه نبود... امای من امای لباست بود... بارون بیاد به یه لا لباس نمی برمت بیرون.خندید.گفته بودم این مرد لعنتی، خیلی خیلی لعنتی وار می خندد؟