معرفی کتاب سفرهای گالیور اثر جاناتان سویفت مترجم هومان قشقایی

سفرهای گالیور

سفرهای گالیور

جاناتان سویفت و 1 نفر دیگر
3.6
13 نفر |
1 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

46

خواهم خواند

12

شابک
964300144X
تعداد صفحات
38
تاریخ انتشار
1384/10/13

توضیحات

این توضیحات مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

        وقتی گالیور برای نخستین بار به یک سفر دریایی رفت،هرگز تصور نمی کرد چه دنیاهای شگفت انگیزی را خواهد دید و با چه ماجراهای حیرت انگیزی روبه رو خواهد شد.با گالیور سفر کنید و به جزیزره پرنده،به سرزمین آدم کوچولوها،به دنیایی که اسب ها بر آن حکومت می کنند و به دنیاهایی دیگر بروید.شما در این سفر شخصیت های شگفت انگیزی را خواهید دید.گفت گو با مشهور ترین داستان های جهان،مجموعه ای است از خواندنی ترین داستان هایی داستان هایی که بزرگ و کوچک در طول سال های سال آنها را خوانده اند و لذت برده اند.بازنویسی این داستان ها به زبان ساده ،بی آنکه از سحر و هیجان داستان اصلی کم کرده باشد،امکان شریک شدن ما را در لذت خواندن این آثار کلاسیک فراهم آورده است.
      

لیست‌های مرتبط به سفرهای گالیور

یادداشت‌ها

dream.m

dream.m

14 ساعت پیش

          تصویر اول: یک مرد چاق با سویشرت و شلوارک که روی ساحل افتاده و با صدها رشته طناب به زمین میخ شده، و یعالمه موجود کوتوله که مثل مورچه ها روی بدنش بالا و پایین میرن و مشغول کارن. 
تصویر دوم: دعوای حل نشدنی شکستن تخم مرغ از سرش یا تهش و آرزوی داشتن جاتخم‌مرغی نقره که تخم مرغ آبپز صبحانه رو توش بذارم و بخورم - از تخم مرغ آبپز متنفرم. 
جالبه که وقتی حرف از «سفرهای گالیور» میشه، بلافاصله این دو تصویر توی ذهنم شکل میگیرن.
سفرهای گالیور از اون داستان های نوستالژیکه که حتی اگه نه کتابش رو خونده باشی و نه فیلمش رو دیده باشی، انقدر ازش صحبت شده که حتما تصور میکنی داستانش رو میدونی. 
اما حالا من بعد خوندن این رمان، میتونم با قطعیت بگم که تو هیچی از این داستان نمیدونی و تمام چیزای که شنیدی حتی چند صفحه از کل ماجراهای گالیور هم نیست.

وقتی کتاب سفرهای گالیور رو در دست می‌گیری، انگار که کلید یک دنیای شگفت‌انگیز رو توی مشتت داری. هر صفحه‌ای که ورق می‌زنی، تو رو به سفرهای خارق‌العاده‌ای می‌بره که با گالیور همراه می‌شی؛ اما جالب اینجاست که این سفر فقط یه خیال‌پردازی داستانی نیست، بلکه یک دعوته به تفکر در مورد خودت و جامعه‌ای که در اون زندگی می‌کنی.
این رمان، که شاهکار جاناتان سوییفت و معروفترین اثر اون هست، در سال ۱۷۲۶ نوشته شده. شاید از عنوان کتاب، یا براساس خاطره کودکی از تماشای کارتون اقتباسیش، تصور کنی با یک داستان ماجراجویی کودکانه مواجهی. اما اینطور نیست؛ بلکه این رمان، یک طنز داستانی عمیق و بی‌تعارف از جامعه، سیاست، و انسانیته که با نگاهی تیزبینانه، کاستی‌های وجود انسان و اجتماعش رو بررسی می‌کنه. سوییفت با خلق سرزمین‌های خیالی و شخصیت‌های عجیب، نه تنها ساختارهای اجتماعی و سیاسی زمان خودش رو به سخره می‌گیره، بلکه انتقادی فراتر از زمان و مکان از نادانی‌ها و تعصبات بشری ارائه میده که حاصل نبوغ و خلاقیت بی حدومرزه.
توی اولین ماجراجویی وقتی که به همراه گالیور به سرزمین لی‌لی‌پوت پامیذاری، حس می‌کنی یک ذره خیییلی کوچیک در دنیای خیییلی بزرگی. چون توی این جهان تخیلی که واردش شدی، دنیایی پر از تناقضات انسانی به تصویر کشیده شده که تو رو به تفکر درباره‌ی عظمت جهان و حقارت وجود انسان وامی‌داره. و تو موقع قدم زدن در خیابون ها و باغهای مینیاتوری لی‌لی‌پوت، یا موقع بازدید از ساختمان های غول‌پیکر براب‌دینگنگ، مدام از خودت میپرسی آیا واقعاً در دنیای خودت به اندازه کافی بزرگ و تاثیر گذار هستی یا اینکه میون روزمرگی ها گم و فراموش شدی؟
در طول سفر به سرزمین‌های مختلف، تو و گالیور همچنان با شخصیت‌ها و چالش‌های جدیدی روبه‌رو می‌شید. و توی هر کدوم از این سرزمین‌ها، درحالیکه شما مشغول ماجراجویی های تازه اید، سوییفت همچنان نظام‌های اجتماعی، سیاسی و حتی علمی عصر خودش رو هدف نقدهای بیرحمانه تند و تیزش قرار میده و ازت میخواد به جایی فراتر از این وقایع هیجان انگیز نگاه کنی. 
از طرف دیگه هر سفر همراه با گالیور، تجربه‌ای عاطفی هم هست. تو از زیبایی‌های طبیعی شگفت‌زده و در عین حال از بی‌رحمی‌های انسانی ناامید می‌شی. سوییفت با زیرکی به تو یادآوری می‌کنه که با وجود تمام عظمت‌های انسانی، چقدر ما آسیب‌پذیر و گاهی چقدر ناامیدکننده‌ایم. این حس از اعماق داستان به قلب تو می‌رسه و تو رو به فکر وادار میکنه.
در نهایت، این کتاب تو رو به چالش می‌کشه که نگاهی عمیق‌تر به خودت و دنیای اطرافت بندازی. سوییفت تو رو به فکر میندازه، به هیجان میاره، هنجارهات رو به چالش می‌کشه و اغلب حتی عصبانیت میکنه، و این تجربه‌ایه که از یاد نمی‌بری؛ و اگرچه خیالی به نظر می‌رسه، اما بازتابی از واقعیت‌های زندگی‌ته. این کتاب به تو یادآوری می‌کنه که همیشه به دنبال حقیقت‌ها و معانی عمیق‌تر در زندگی‌ت باشی ولی درعین حال قدر لحظه هارو هم بدونی.
..........................
خلاصه اسفار و تحلیل جدی:
رمان «سفرهای گالیور» سرشار از مضامین سیاسی و اجتماعی جهان‌شمولی است که هنوز هم با گذشت حدود ۳۰۰ سال، برای جوامع امروزی قابل تأمل و معنادارند. سوییفت در این رمان به طرز ظریفی از هجو و تمثیل برای بیان مشکلات جامعه اروپایی، به ویژه انگلستان و ایرلند، استفاده کرده است. نگاه او به جامعه و سیاست زمانه‌اش نگاهی انتقادی و سرشار از سرخوردگی ست، اما این انتقاد در سفرهای گالیور با طنز و کنایه ارائه شده تا بتواند تاثیری عمیق‌تری بر خوانندگان بگذارد.
این رمان در چهار فصل و با دنبال کردن چهار سفر خیالی به سرزمین‌های مختلف نوشته شده است. سفر هایی به سرزمین‌هایی با ویژگی‌های منحصر به فرد، که هر کدام نمادی از جنبه‌های متفاوت اجتماع انسانی هستند. 

سفر اول جزیره لی‌لی‌پوت: در این سفر، گالیور به سرزمینی با انسان‌های بسیار کوچک، حدود پانزده سانتیمتر یا شش اینچ، به نام لی‌لی‌پوتیان می‌رسد. این موجودات باوجود جثه کوچک، خود را مهم ترین موجودات جهان میدانند و از بی اهمیت بودن و ناچیزی خود در جهان بی خبر هستند. دولتمردان لیلیپوت قادر به تصمیم گیری و پایبندی به تصمیمات مهم نبوده و حاکم آنها از قدرت سوء استفاده می‌کند.  لیلیپوت ها جامعه ای به شدت بوروکراتیک دارند، با قوانین و قراردادهای اجتماعی پوچ و مجازات های وحشیانه در صورت عدم رعایت شان. آنها از گالیور به عنوان یک سلاح در جنگ های خود استفاده می کنند که نشان دهنده استثمار دیگران توسط جمع است. گالیور در این سرزمین درنهایت به خیانتی بزرگ متهم می شود و دادگاه ناعادلانه - هر چه انسان بی گناه تر باشد، مجازات سنگین تر و وحشیانه تر در انتظارش است- او را به کور شدن محکوم می‌کند. اینجا سوییفت با طنزی ظریف به کشمکش‌های سیاسی و جنگ‌های بی‌معنی می‌پردازد. اختلاف لی‌لی‌پوتی‌ها و همسایگان بر سر نحوه شکستن تخم‌مرغ، کنایه‌ای آشکار به سیاست‌های متعصبانه و پوچ جوامع بشری است. از سوی دیگر، نوع نظام سلطنتی و انتخاب دولتمردان، که بر اساس بازی‌های فیزیکی عجیب و غریب صورت می‌گیرد، نقدی به روند انتصابات سیاسی در دربارهای اروپایی است. در اینجا سوئیفت در مورد درگیری بین کاتولیک ها و پروتستان ها نیز اظهار نظر می کند بطوریکه میبینیم گالیور از پوچی درگیری بر سر شکستن تخم مرغ تعجب نمی کند، که نشان می دهد چگونه مردم نسبت به اختلاف های ناچیزی که باعث درگیریها و خشونت های بزرگ در بین گروه ها می شود واکنش عادی نشان می دهند.


سفر دوم به براب‌دینگنگ: دومین سفر گالیور به سرزمینی است که ساکنان آن غول‌هایی عظیم‌الجثه هستند. در اینجا، گالیور به دلیل کوچکی و ضعف خود، تحت تسلط غول‌ها قرار می‌گیرد. سوییفت اینجا نشان می دهد که مفهوم اندازه، اهمیت و قدرت یک فرد با تغییر دنیای اطراف او تغییر میکند و همچنین نشان می‌دهد تسلط و بزرگی گالیور و همچنین آسیب پذیری او مفهومی نسبی است که به اندازه اطرافیان او بستگی دارد. (به قول یک ریویوو ، سوییفت قرن‌ها قبل از اینشتین قانون نسبیت را کشف کرد) گالیور در این سرزمین مدام درگیر اضطراب و احساس حقارت است، زیرا از بزرگ و مهم بودن  در لی‌لی‌پوت به کوچکی و بی اهمیتی در برابدینگنگ رسده است. گالیور در سرزمین غولها توسط یک کشاورز مورد استثمار قرار می گیرد، که نشان می دهد استثمار موضوعی مرتبط با فرصت است، نه اندازه، موقعیت اجتماعی یا ثروت. 
پادشاه و ملکه این سرزمین بدجنس نیستند و از گالیور مراقبت می کنند، اما در عین حال او را فقط یک عروسک خنده دار تصور میکنند.  برای آنها غیرقابل تصور است که گالیور یک فرد کامل است که در سرزمینی با تاریخ، قوانین، فلسفه و علم زندگی می‌کرده.  علاقه پادشاه به داستان های گالیور درحد  سرگرمی است، و این منعکس کننده احساسات اروپایی ها آن زمان، نسبت به خارجی ها و فرهنگ های دیگر است که آنها را سرگرم کننده و جالب می دانستند، اما معتقد بودند نباید جدی گرفته شوند.  پادشاه همچنین دیدگاه بسیار محدودی از جهان دارد. او دارای قدرت مطلقه استبدادی است، کشورش را منزوی نگه میدارد، اجازه سفر به مردمش نمی‌دهد، به فرهنگ و پیشرفت تمدن اهمیت نمی‌دهد و مردمش فقط حق  یادگیری چند موضوع آموزشی از پیش تعیین شده دارند.
در این سرزمین، نقد سوییفت به طبیعت انسانی بیشتر عیان می‌شود؛ زیرا غول‌ها انسان‌ را موجوداتی خشن و فاسد می‌دانند و سوییفت به این شکل به ظاهرسازی‌های تمدن اروپایی انتقاد می‌کند. سرزمین براب‌دینگ‌نگ نمایانگر نگاه انتقادی سوییفت به نظام طبقاتی و فاصله‌ای است که بین قدرت و ضعف در جوامع انسانی ایجاد می‌شود.

سفر سوم به سرزمین های لاپوتا، بالنیباربی، و لاگنگ‌،گلابدابدری: سومین ماجراجویی گالیور در سرزمین لاپوتا است، جزیره‌ای شناور که سوئیفت برای انتقاد از علما و دانشمندان، فیلسوفان، فیثاغورثی‌ها و روشنگران از آن استفاده می‌کند (اگر انیمیشن آستروبوی رو دیده باشید، دقیقا همچنین سرزمینی تصویر شده).  برخلاف سفر دوم، در سرزمین لاپوتا، ریاضیات و موسیقی از اهمیت بالایی برخوردار بوده، و اهمیت تئوری و علم به حد افراط رسیده است. لاپوتاها به هندسه پیچیده در حد اعلا مسلط اند، اما در عین حال قادر به ساختن خانه‌های متناسب یا حتی دوخت یک دست لباس مناسب نیستند. دانش نظری آنها عمیقاً غیرعملی است، آنها آزمایش های پوچ و بیهوده ای انجام می دهند که بی فایده یا حتی مخرب هستند، و تا حدی مبهم پیچیده می شوند که نتیجه معکوس می دهند.  مردم خردمند لاپوتا، تجسمی از بیهودگی جستجوی دانش به عنوان وسیله ای برای رسیدن به هدف، بدون در نظر گرفتن دنیای عملی و عینی، هستند. این انعکاسی از اندیشه سوئیفت است که معتقد بود فیلسوفان عصر روشنگری در تفکرات خود ابهام نظری داشتند. و همچنین نقدی است بر مدارس و مؤسسات آموزشی، جوامع روشنفکران برتر.  گالیور در این سفر همچنین به سرزمین جادوگران می رود و در آنجا با ارواح گذشته ازجمله اسکندر مقدونی، سزار، هومر، ارسطو، دکارت روبرو می شود. گالیور در اینجا متوجه می‌شود که چگونه از تاریخ سواستفاده شده و این دانش برای منافع شخصی، دستکاری می‌شود، زیرا تاریخی که او می‌دانست پر از تفسیر متناقض با آن چیزی بود که ارواح از آن سخن میگویند است. بنابراین او می‌آموزد که تمام دانش تاریخ، ذهنی است.

 آخرین و چهارمین سفر به هویهنهینم‌ها و یاهوها: در آخرین و مهم‌ترین ماجراجویی، گالیور به سرزمینی می‌رسد که توسط اسب‌های خردمند (هویهنهینم‌ها) اداره می‌شود و انسان‌هایی پست و بی‌خرد (یاهوها) در آنجا می‌زیند. هویهنهینم‌ها نمادی از عقل و منطق‌اند، در حالی که یاهوها نماد طبیعت زشت و خشن انسان هستند. هویهنهنم ها با استفاده از مزایای یک ذهن منطقی همراه با فضایل اخلاقی، کشوری را تأسیس کرده‌اند که در آن خیر عمومی بیشترین ارزش را دارد. آن ها بدون دروغ، بی عدالتی، فساد، اختلاف طبقاتی، بیماری، و در فضایی به دور از رنج و نابرابری زندگی می کنند. این موجودات با قدرت بدنی و عقل سلطه خود بر یاهوها را حفظ می کنند. در این جامعه، دوستی و حسن نیت جایگزین عشق و خانواده عاشقانه است و ازدواج فقط برای تولید دو فرزند از جنس های مختلف انجام می شود و اگر زوجی صاحب دو فرزند همجنس باشند، فرزندان را مبادله و برابری جنسیتی مطلق را ایجاد می کنند. هویهنهم ها هیچ تجربه عاطفی از عشق ندارند، جشن نمی گیرند و شادی نمی کنند و آرمانشهری آرام اما تا حدودی سرد با از دست دادن هویت و تنوع فردی ایجاد نموده اند. در این جامعه آرمان‌شهری، ایده‌آل یعنی جایی که عقل بر همه چیز حکمرانی می‌کند، یعنی حکومت اسب‌ها بر یاهوها ( انسان های وحشی، پشمالو، بدوی و حیوان‌مانند). هویهنهنم ها طبیعت اولیه انسانی در یاهوها را خوار شمرده و گرایش به برتری و سلطه دارند. آنها در صورتی که فردی دیدگاه متفاوت از هنجار جمعی داشته باشد و متفاوت رفتار کرده یا هر چیزی را که با ایده آل فرهنگ و عقل آنها مطابقت ندارد رد کند، خطرناک شمرده و نابود می‌کنند. خیرخواهی و دوستی در میان ایشان فقط برای نوع خود محفوظ است که ایده اصلی استعمار را تجسم می بخشد. گالیور، جامعه هویهنهم ها را ایده آل می داند و با نادیده گرفتن ریاکاری و خودشیفتگی شان، سعی دارد در جامعه آنها ادغام شود. به همین دلیل سعی می کند از هویت انسانی که او را متفاوت می کند دست بکشد و از شباهت خود با یاهوها شرمنده است. این بخش، عمیق‌ترین نقد سوییفت به انسانیت است؛ وی نشان می‌دهد که اگر انسان از عقل و اخلاق فاصله بگیرد، چیزی جز یک موجود پست و نابهنجار باقی نمی‌ماند.
...........................
حرف آخر:
من فایل صوتی این رمان جذاب رو هدیه گرفتم که شنیدن/خوندنش رو برام دوبرابر لذت بخش تر کرد
        

0