شان روش
در گام نخست پژوهشی است بر میراث معاصران فلسفه و به طور مشخص حاصل تمرکز بر مجادله نظری میان دو پارادایم اصلی فلسفه معاصر؛ یعنی پارادایم های فلسفه تحلیلی و قاره ای در این گام پس از ایضاح و بررسی ویژگیهای بنیادین هر یک از این دو قطب اندیشه، مسئله به شأنی تقلیل داده شده است که هر کدام برای «روش» قائل اند. بر همین مبنا تاریخ تقابل «فلسفه علم و هرمنوتیک روشمند در برابر فلسفه علم و هرمنوتیک زمینه گرا بررسی نقد و ارزیابی شده است.

اما پرسش بنیادین متن حاضر آن است که آیا میتوان مدل و مختصاتی برای گذار از این دو قطبی و تقابل فراهم آورد یا دست کم شکاف نظری بین آنها را تا حدی تقلیل داد؟ آیا میتوان به امید یافتن امکانهای جدید نظری میز گفت و گویی برای دو جریان رقیب فراهم کرد؟

بخش پایانی کتاب تلاشی است در مسیر پاسخ به این پرسش ها و ارائه مختصاتی هستی شناختی و روش شناختی برای گفت وگوی میان پارادایمی این گفت و گو البته به معنای پایان اختلاف نظرها و به وجود آمدن جهان فکری یکدست همگن و متجانس نیست که نه ممکن است و نه مطلوب بلکه در معنای رد انحصارگرایی معرفتی و فاصله گرفتن از رویکردهای تمامیت خواه در فلسفه است. هدف فهم همدلانه رقیب و یافتن امکانهای جدید نظری است. فلسفه نباید اجازه دهد گفت و گو پایان پذیرد؛ مرگ گفت و گو مرگ فلسفه است. فلسفه باید مسیر خود را در آغوش دیالوگهای تکثرگرا چند فرهنگی و صلح جویانه فراهم نگاه دارد.