در جلد دوم از این مجموعه هنگامی که دربار فرانسه برای استقبال از ماری آنتوانت (همسر ولیعهد) آماده می شود، مادام دوباری که می خواهد پیش از رسیدن عروس جوان رسما به دربار معرفی شود بر اقدام های خود می افزاید. اما درباریان اصیل زاده که حضور چنین زنی را در جمع خود مغایر شئون خانوادگی شان می بینند دست به توطئه می زنند، تا این معرفی صورت نگیرد. سرانجام ماری آنتوانت به پاریس می رسد. گویا سرنوشت قصد دارد از آغاز به او بفهماند چه آینده ای در انتظارش است و او نیز به حکم غریزه پیام را درک می کند. از سوی دیگر «آندره» دختری جوان و معصوم، که در طول راه به خدمت ملکة آتی فرانسه درآمده، بی  آنکه خود بداند و بخواهد حسد برمی انگیزد و سر راهش دام گسترده می شود.