سه سال

سه سال

سه سال

آنتون چخوف و 1 نفر دیگر
2.2
3 نفر |
2 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

15

خواهم خواند

5

شابک
9648263485
تعداد صفحات
160
تاریخ انتشار
1385/11/29

توضیحات

        کتاب حاضر، رمانی است از "آنتوان چخوف" (1860-1904 م) که در سال 1895 م نوشته شده است. چخوف در این داستان، اوضاع اجتماعی دهه ی 90 روسیه و تاثیرات مستقیم آن را بر زندگی خانوادگی مردم به تصویر می کشد. داستان حکایت انسان هایی است خسته و منزوی، بدون مشغله ای ذهنی که در اجتماعی راکد و بی هدف سرگردانند، انسان هایی که برای فرار از یکنواختی زندگی به کارهای گاه تاسف آور و گاه مضحک دست می زنند، بدون این که خود بدانند چه هدفی از اقداماتشان دارند. این افراد بی دلیل عاشق می شوند، ازدواج می کنند، دایما دنبال کاری از شهری به شهری می روند، تجدید فراش می کنند، به اشیای بی ارزشی نظیر جعبه های عکسدار شکلات دل  می بندند و... آن چه آن ها را سر پا نگاه می دارد عادت به نحوه ی گذران زندگی است و بس. عشق هاشان نه به دلیل نیازهای  عاطفی و احساسی، که کاملا برای گریز از یکنواختی روزگارشان است. چنان که در داستان می بینیم با وجودی که "لاپتف" به خوبی درک می کند اعلام موافقت "یولیا" در جواب پیشنهاد ازدواجش فاقد مفهوم عشق است اما به این ازدواج تن می دهد تنها به این امید که هرروز هزاران نفر در سراسر دنیا مانند او ازدواج می کنند. یولیا، الکسی لاپتف، تاجر ثروتمند، را دوست ندارد ولی به این دلیل می پذیرد همسر او باشد چون از کسالت ناشی از زندگی و بی توجهی پدرش به ستوه آمده و از طرفی وحشت دارد که با جواب رد دادن به خواستگارش مرتکب گناه بزرگی شود. آن چه با ارزش است تغییراتی است که در روحیات و رفتار لاپتف نسبت به همسرش و نسبت به دنیای خارج به وجود می آید. او به خوبی متوجه بیهودگی زندگی خود و اطرافیانش می شود، از رفتار وحشیانه و مستبدانه ای که پدرش با او و دیگران داشته رنج می برد ولی همانند بقیه ی شخصیت های داستان و از جمله سگی که در خانه دارند چنان پای بند این زندگی شده که یارای دور شدن و جدا شدن از آن را ندارد. چخوف در این داستان همانند دیگر داستان هایش، زن را موجودی سست اراده، وابسته و متکی تصویر می کند، عشق و علاقه اش را به هیچ می انگارد و توانایی هایش را نادیده می گیرد. چنان که در داستان، لاپتف با آن که می داند یولیا به او علاقه ای ندارد، اما عقیده ی او را بی ارزش تر از آن می داند که به آن ترتیب اثر دهد.
      

یادداشت‌ها