دیوانگی های دختران دهه شصت
با انتخاب ستارهها به این کتاب امتیاز دهید.
در حال خواندن
0
خواندهام
1
خواهم خواند
0
توضیحات
اصلا نترسید؛ من برای بار چندم است که اینجا ایستاده ام. خانم ناظم بعد از این که متوجه شد بابای من کارخانه دار است، هر دفعه به بهانه ای به من تذکر می دهد. حتی می دانم که امروز هم می خواهد به کفش هایم اشاره کند و بگوید: «نیلوفر، دخترجان واقعا در شان خانوادگی شما نیست که با بندهای صورتی وارد مدرسه شوی.» و بعد هم می گوید: «به پدرت سلام برسان و بگو چند نوبت است که در جلسه های مدرسه شرکت نمی کند؛ ما منتظر حضور ایشان هستیم.»
یادداشت ها