معرفی کتاب شب ظلمانی شاهنشاهی: بیانات حضرت آیت الله العظمی خامنه ای (مدظله العالی) رهبر معظم انقلاب اسلامی درباره ی حکومتهای پادشاهی ایران اثر اصغر مددی

شب ظلمانی شاهنشاهی: بیانات حضرت آیت الله العظمی خامنه ای (مدظله العالی) رهبر معظم انقلاب اسلامی درباره ی حکومتهای پادشاهی ایران

شب ظلمانی شاهنشاهی: بیانات حضرت آیت الله العظمی خامنه ای (مدظله العالی) رهبر معظم انقلاب اسلامی درباره ی حکومتهای پادشاهی ایران

5.0
1 نفر |
0 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

1

خوانده‌ام

4

خواهم خواند

3

شابک
9786008218012
تعداد صفحات
200
تاریخ انتشار
1397/12/19

توضیحات

کتاب شب ظلمانی شاهنشاهی: بیانات حضرت آیت الله العظمی خامنه ای (مدظله العالی) رهبر معظم انقلاب اسلامی درباره ی حکومتهای پادشاهی ایران، گردآورنده اصغر مددی.

بریدۀ کتاب‌های مرتبط به شب ظلمانی شاهنشاهی: بیانات حضرت آیت الله العظمی خامنه ای (مدظله العالی) رهبر معظم انقلاب اسلامی درباره ی حکومتهای پادشاهی ایران

بریدۀ کتاب

صفحۀ 37

در برهه‌ای از دوران استعمار، روشنفکران غربی، با مردم مناطق استعمارزده غرب همصدا شدند. مثلاً اگر کشور اسپانیا، کوبا را استعمار کرده بود و ثروت آن‌جا - شکر کوبا - را در اختیار گرفته بود، «ژان پل‌سارتر» فرانسوی از مردم کوبا و از «فیدل کاسترو» و از «چه‌گوارا»، علیه دولت استعماری فرانسه دفاع میکرد و کتاب مینوشت: «جنگ شکر در کوبا». به عبارت دیگر، روشنفکر غربی در برهه‌ای از زمان، با دولت و با نظام حاکم بر خودش، به نفع ملتهای ضعیف مبارزه میکرد. این کار در ایران به وسیله چه کسی انجام میگرفت؟ به وسیله میرزای شیرازی؛ به وسیله میرزای آشتیانی در تهران؛ به وسیله سیدعبدالحسین لاری در فارس. اینها با نفوذ استعمار مبارزه میکردند؛ اما چه کسی به انعقاد قراردادهای استعماری و دخالت استعمار کمک میکرد؟ میرزا ملکم‌خان و امثال او و بسیاری از رجال قاجار که جزو روشنفکران بودند. یعنی درست مواضع جابه‌جا شده بود؛ اما در عین‌حال مبارزه با دین خرافی مسیحیّت در روشنفکری ایران، جای خودش را به مبارزه با اسلام داد! بنابراین، یکی از خصوصیات روشنفکر این شد که با اسلام، دشمن و مخالف باشد.

0

بریدۀ کتاب

صفحۀ 101

شما ببینید آن روزی که راه‌آهن به این کشور آمد، آنچه که در وهله‌ی اول به ذهن هر کسی میرسید، این بود که مرکز کشور را از راه این استانهای مرکزی - یعنی اصفهان و فارس - به خلیج فارس متصل کنند؛ این طبیعیترین کاری بود که در این کشور ممکن بود انجام بگیرد. اینها این کار را نکردند. آن نویسنده‌ی سیاسی انگلیسی که خودش سیاستمدار است - وابسته‌ی به همان دستگاه استعماری خائنِ به منافع این کشور - در کتابی که نوشته - که ترجمه شده به فارسی - به نام «ایران و قضیه‌ی ایران»، اعتراف میکند که راه‌آهن ایران باید از تهران میآمد، از مرکز کشور - از استان اصفهان، از استان فارس - عبور میکرد، میرفت تا میرسید به خلیج فارس؛ اما این کار انجام نگرفت. راه‌آهن ایران را در دوران طاغوت، در دوران رضاخان، با محاسبه‌ی منافع قدرتهائی که دشمنان بزرگ این کشور محسوب میشدند - یعنی انگلیس و روسِ آن روز - کشیدند، اسمش را هم گذاشتند راه‌آهن سراسری! دروغ محض؛ کدام سراسری؟ برای اینکه جبهه‌ی آن روزِ متفقِ جنگ - یعنی انگلیس و روس - بتوانند در دو طرف کشور ما سلاح و مهمات منتقل کنند، از نفت کشور بتوانند استفاده کنند، آمدند از بخشی از خلیج فارس، آن هم با یک فاصله‌ای، راه‌آهنی کشیدند به تهران؛ از آنجا هم به بخشی از دریای خزر، برای اینکه قشون روس و قشون انگلیس بتوانند به همدیگر متصل شوند و سلاح و تجهیزات و امکانات منتقل کنند و نفت ایران را بردارند ببرند هرجائی که میخواهند، مصرف کنند. یعنی سیاست حاکم بر یک عمل عمرانی در کشور که عبارت است از ساخت خط آهن اینقدر تحت تأثیر سیاستهای استعماری و نفوذ بیگانگان در کشور انجام میگرفت.

0