معرفی کتاب پیله و پروانه اثر ژان دومینیک بوبی مترجم فریبا تنباکوچی

پیله و پروانه

پیله و پروانه

4.1
8 نفر |
4 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

1

خوانده‌ام

11

خواهم خواند

3

شابک
9789643621209
تعداد صفحات
128
تاریخ انتشار
1398/9/12

توضیحات

        
داستانی برای عصر ما، طنین انداز، دارای انعکاس و پشتکار... نقد خاطرات مردی که از زمان ما صحبت می کند. این یکی از بزرگ ترین کتاب های این قرن است.

      

یادداشت‌ها

          داستان با شوک شروع میشه اینکه اول تو درک کنی سندرم قفل شدگی چیه و ناگهان در سیل عظیمی از ناباوری قرار بگیری ... خوندن کتاب این حس رو بهم القا میکرد که مثل یک مرتاض هندی در حال شکنجه ای خودخواسته ام ، دلم میخواست خوندنش رو رها کنم اما بطرز عجیبی در امواج دریای ساحل برک، جایی که اکثر ماجرای کتاب در اون اتفاق میوفته غوطه ور میشدم و نمیتونستم راهم رو به دنیای بیرون پیدا کنم ! واقعی بودن این داستان باعث میشد که تلاش کنم تا هر آن با شخصیت اصلی یعنی ژان دومینیک همذات پنداری کنم بلکه عاجزانه بتونم احساسش رو درک کنم، زمانی که از اعماق سکوت رقت باری که بسان پیله ای اون رو دربرگرفته و اجازه رهایی فریادهای درونیش رو نمیده و با این وضعیت بازهم به هر طریقی میجنگه تا در آخرین روزهای زندگی داستان حیاتش رو به کمک پرستار دلسوزش با روش سختی  به نگارش دربیاره ،نهایتا باوری بهم هدیه کرد، اینکه در هر شرایطی هستی فقط بودنته که اهمیت داره و کافیه بخوای تا تاثیر خاص وجودت رو بر صفحه روزگار نقش بزنی ...
        

19

        مرد روی تخت بیمارستان است که ما بااو همراه میشویم.مردی که صدایش از حنجره شنیده نمیشود، ما با کلماتِ او همراهیم. 
نمیتواند حرف بزند و فقط با یک چشم میبیند. کسی که تا قبل از آن مردی بلند پرواز، پدری شاد و مدیری موفق بود حالا برای پاک کردن آب دهانِ خود محتاج پرستار است. 
این مرد در همین وضعیت و تنها با پلک زدن کتاب مینویسد، چاپ میکند و به دنیا ثابت میکند "موفقیت" از اراده آدمی نشأت میگیرد.
فیلمی براساسِ زندگی نامه نویسنده را که شروع کردم از وجودِ کتابی با همین عنوان باخبرشدم. نیمی از زمانِ فیلم پیله و پروانه که گذشت، در طاقچه کتاب را جست و جو کردم، خریدم و خواندم.کتاب کم حجم و شسته رفته ای بنظر میرسید.ابتدای کتاب مطابق سکانس های فیلم بود،انگار خودِ فیلمنامه بود اما هرچه میگذشت متفاوت تر میشد.بااین وجود فیلم به کتاب متعهد بود. درنسخه تصویریِ روایت نخواستم خودم را در آن موقعیت تصور کنم اما کلماتِ کتاب مرا مدام تشویق میکردند و من،میترسیدم و راستش هنوز میترسم و فرار میکنم. 
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

6