غیب گویی
در حال خواندن
0
خواندهام
6
خواهم خواند
1
نسخههای دیگر
توضیحات
به این فکر کنید که مثلاً در ایستگاه مترو هفت تیر سوار شده اید و صندلی خالی ای پیدا کرده اید، یا اصلاً کنار دری که قرار نیست باز شود ایستاده اید و کسی هم جلو روی تان نایستاده. بهترین وقت است که دست کنید در کیف تان و کتاب کوچکی را بیرون بیاورید که سی، چهل صفحه بیش تر نیست و تا به ایستگاه قیطریه برسید خواندنش تمام می شود. اگر سوار تاکسی می شود که وضع تان بهتر است و اگر از مشتری های تاکسی های اینترنتی هستید که اصلاً با خیال آسوده می توانید در راه رسیدن به مقصد دست کم یکی از این کتاب ها را بخوانید و بعد هم خواندنش را به دوستان تان توصیه کنید.نمایش نامه های کوتاه و داستان های کوتاه و «فرصت کوتاهی است برای زمانه و جامعه ای که در آن کوتاه ترینِ فرصت ها و حوصله ها از آنِ مطالعه است.» بعید است کسی بتواند بهانه بگیرد که فرصت خواندن یکی دوتا از این کتاب ها را ندارد. فرصتی برای خواندن سی، چهل صفحه پیدا نمی کند؟ عجیب است؛ شاید واقعاً اهل کتاب خواندن نباشد وگرنه بعید است کسی نخواهند بخشی از مهم ترین و بهترین داستان های کوتاه تاریخ ادبیات جهان و نمایش نامه های کوتاه تاریخ نمایش جهان را در وقت های مرده و بی مصرف روزانه اش نخواند. از قول گوته، شاعر و نویسنده ی آلمانی که لابد رنج های ورترِ جوانش را خوانده اید نقل کرده اند که «آدم باید هر روز مقداری موسیقی گوش کند، یک شعر خوب بخواند، یک نقاشی قشنگ ببیند و اگر پا داد یک جمله ی عاقلانه هم بگوید!» قبول کنیم کار آسانی نیست ولی می شود به جای خواندن یک شعر خوب و دیدن یک نقاشی قشنگ و گفتن یک جمله ی قشنگ یک کتاب کم ورق بخوانیم؛ آن هم با ترجمه های درخشانی که بعید است جای دیگری پیدای شان کنیم. . .
لیستهای مرتبط به غیب گویی