معرفی کتاب پزشک دهکده (چند داستان کوچک) اثر فرانتس کافکا مترجم فرامرز بهزاد

پزشک دهکده (چند داستان کوچک)

پزشک دهکده (چند داستان کوچک)

فرانتس کافکا و 1 نفر دیگر
3.1
7 نفر |
1 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

20

خواهم خواند

12

شابک
9789644870873
تعداد صفحات
96
تاریخ انتشار
1398/7/15

توضیحات

        کتاب «پزشک دهکده» مجموعه‌ای از داستان‌های کوتاه نوشته کافکا است. در ادامه به معرفی داستان کوتاه «پزشک دهکده» از مجموعه داستان‌های این کتاب می‌پردازیم:
داستان در شبی سرد و برفی اتفاق می‌افتد. «پزشک دهکده» باید خودش را به جوانی بیمار برساند که زخمی در پهلو دارد و حالش هر لحظه رو به وخامت است. روستای محل زندگی بیمار جوان، در ده مایلی محل زندگی پزشک قرار دارد. او که شب قبل اسبش را به خاطر سرمای شدید از دست داده، نمی‌تواند اسبی از اهالی روستا قرض بگیرد. درست جایی که پزشک از تهیه اسب ناامید می‌شود، غریبه‌ای با دو اسب او را به سمت روستا راهی می‌کند. این ورود ناگهانی و غیرمنتظره شروع اتفاقات کابوس‌وار و دلهره‌آور داستان است. او بیمار را معاینه می‌کند و متوجه می‌شود زخم او غیرقابل درمان بوده و پزشک دچار یاس و ناامیدی شدیدی می‌شود. در همین حین که پزشک با احساساتش درگیر است، مردم دهکده با او به شدت بدرفتاری کرده و او را در اتاقی که بیمار آنجاست حبس می‌کنند. رفتار تحقیرآمیز روستاییان در بدو ورود پزشک به خانه بیمار، توقع و انتظارات غیر منطقی آنان که می‌خواهند برای این جوان معجزه کند و محبوس کردنش در اتاق بیمار، نمایانگر اوج حس درماندگی پزشک است. این اتفاق پزشک را در موقعیتی قرار می‌دهد که هم از نظر فیزیکی و هم از نظر روحی تحت فشار شدیدی قرار می‌گیرد. 
این داستان فراتر از یک روایت ساده است. کافکا در داستان با دیالوگ‎های بسیار کوتاه و سبک مینیمالش و همچنین توصیفات نمادین و دقیقی که می‌دهد، احساسات عمیق انسانی مثل یاس، انزوا، ناتوانی و ناامیدی را به شکلی هنرمندانه به تصویر می‌کشد. بسیاری از منتقدین، این داستان را بازتابی از اضطراب‌ها و احساسات درونی کافکا در زندگی شخصی‌اش می‌دانند و هر کدام از اتفاقات این داستان را به بخشی از زندگی او مربوط می‌دانند.

      

لیست‌های مرتبط به پزشک دهکده (چند داستان کوچک)

خانواده من و بقیه حیواناتخداحافظ گاری کوپرلیدی ال

سیاهه‌ی صدتایی رمان

100 کتاب

اولا صد تا بيش‌تر شد، گفتيم صد و ده تا بشود تيمنا و تبركا، آن هم نشد! مي‌توانيد خودتان تا صد و ده را پر كنيد. ثانيا براي بعضي از كتاب‌ها كه ترجمه‌هاي متعدد داشت، ترجمه‌ي به‌تر را -به انتخابِ خودم!- برگزيدم. ثالثا نه كسي با خواندنِ رمان بي‌دين مي‌شود، نه دين‌دار، اين هر دو، كارِ آخوند است! رابعا اين‌چنين سياهه‌اي را آن‌چنان كه پيش‌تر گفته‌ام، قديم‌ها ناصرزاده‌ي عزيز به ما -به دوستانم و نه به من!- پيش‌نهاد كرده بود، اما از آن‌جا كه سياهه‌ي وي را نيافتم، سياهه‌ي خود را نوشتم، كه يحتمل حذف و اضافاتي دارد. خامسا شايد بعضي از رمان‌هاي تازه منتشر شده مثلِ "سورِ بز" از دستم در رفته باشند، اما از آن‌طرفِ قضيه شايد بعضي از رمان‌هاي قديمي را نيز فراموش كرده باشم، مثلِ "هكلبري فين" يا "تام ساير". اين به آن در. سادسا در اين سياهه‌ي رمان، كتاب‌هايي وجود دارند كه اصالتا رمان نيستند، مثلِ "هفت روزِ آخر" رضا بايرامي. سابعا اگر پنج دقيقه‌ي ديگر به من وقت مي‌دادند، نامِ بيست رمانِ ديگر را اضافه مي‌كردم، و يحتمل نامِ ده كتاب را نيز حذف. اما به هر رو شما مي‌توانيد مطمئن باشيد كه از اين صد و اندي، دستِ كم پنجاه تا را بايد (حتا در دورانِ سپري‌شده‌ي بايدها و نبايدها!) بايد خواند... ثامناً -كه خيلي سخت است- همان هشتماً! بعضي از جاهاي خالي را كه بدجوري توي ذوق مي‌زد با توضيحاتي بي‌ربط پر كرده‌ام. ترتيب هم كاملا تصادفي است. تاسعاً اين قلم آن‌قدر از استعداد و فروتنيِ توامان برخوردار مي‌باشد كه كارهاي خودش را در اين سياهه نياورده باشد. منتقدانِ گرامي بي‌جهت دنبال‌شان نگردند!!! رضا امیرخانی، اردیبهشت 1397 *هشت‌تایش اینجا جا نشد: سنگ صبور (صادق چوبک)، بارون درخت نشین (ایتالو کالوینو)، سنگ‌اندازان غارِ کبود (داوود غفارزادگان)، روی ماه خداوند را ببوس (مصطفا مستور)، مرغان شاخسار طرب (کالین مک کالوی)، صد سال تنهایی (گابریل گارسیا مارکز)، مجمع الجزایر گولاک (الکساندر سولژنیتسین)، مسخ و درباره‌ی سمخ (کافکا و ناباکوف).

119

یادداشت‌ها