شهر تو خالی

شهر تو خالی

شهر تو خالی

رنسام ریگز و 1 نفر دیگر
4.0
2 نفر |
1 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

4

خواهم خواند

1

پس از سه ساعت پارو زدن مانند برده های قایق های پارویی بزرگ، فاصله مان از جزیره تنها به اندازه ی یک کف دست کاهش یافته بود. قلعه ای که اولین بار چند هفته ی پیش چشمم به آن افتاده بود و با پرتگاه احاطه شده بود اکنون بسیار شکننده و آسیب پذیر به نظر می رسید، و مانند تکه ای از سنگ بود که در خطر از بین رفتن توسط موج های دریا قرار داشت.اِنوخ که در قایق کناری ما ایستاده بود فریاد زد: «نگاه کنید! جزیره دارد ناپدید می شود!»طیفی از مه جزیره را پوشاند و آن را از دیده ها محو کرد. ما دست از پارو زدن کشیدیم و ناپدید شدن آن را تماشا کردیم.

لیست‌های مرتبط به شهر تو خالی

یادداشت‌های مرتبط به شهر تو خالی