معرفی کتاب A Hunger Artist اثر فرانتس کافکا مترجم Kevin Blahut

A Hunger Artist

A Hunger Artist

فرانتس کافکا و 1 نفر دیگر
3.4
5 نفر |
2 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

5

خواهم خواند

3

شابک
9788090217119
تعداد صفحات
24
تاریخ انتشار
1388/12/20

توضیحات

        "A Hunger Artist," also translated as "A Fasting Artist" and "A Starvation Artist," is a short story by Franz Kafka published in 1922. The protagonist is an archetype of Kafka, an individual marginalized by society.

      

یادداشت‌ها

          کافکا یک نابغه است. 
نه برای آن‌که من می‌گویم و نه برای آن‌که عالیجناب کوندرا بارها و بارها به شکلی باشکوه او را ستایش می‌کند. او هیچ نیازی به معرفی و تحسین ما ندارد و نبوغش را به سادگی می‌توان در داستان‌های کوتاه و بلندش دید. به سال ۱۹۲۴ این داستان کوتاه را نوشت: هنرمند گرسنگی. بسیار کوتاه است و می‌توانید در یک سفر درون مترو آن را به پایان رسانید اما عمق داستانش آن‌قدر زیاد است که باید مراقب باشید از ایستگاه مقصد عبور نکنید. 
کافکا همان کافکای همیشگی‌ست. 
اصلا مگر می‌شود کافکا گونه‌ی دیگری باشد؟ شکل دهنده‌ی شخصیت و افکار او چیزی نبوده که او بتواند در گذر زمان تغییر کند. در این داستان او با مضامینی چون «هنر، تنهایی و شخصیت انسان» و با استفاده از سبک قلم خود که ویزگی ذاتی آن سورئالیسم و نمادگرایی‌ست، داستان خود را پیش می‌برد. در این داستان قفس استعاره‌ای از انتظارات و فشارهایی است که جامعه و مردم به هنرمندان تحمیل می‌کنند، و تحمل گرسنگی استعاره‌ای از مبارزه‌ی هنرمند علیه بی‌مزه و پولی شدن هنر در جامعه است. 
راوی داستان زندگی یک هنرمند تنها را برای ما بازگو می‌کند.
این هنرمند در قفسی می‌نشیند و با تحمل گرسنگی مردم را به خود جذب می‌کند. مردم از نمایش هنرمندانه‌ی او لذت می‌برند و او را تحسین می‌کنند اما هیچکس به راز درونی او پی نمی‌برد. نه تنهایی و غم درونی او را درک می‌کنند و نه اصلا می‌فهمند برای چه او چنین هنری را اجرا می‌کند.
هنرمند گرسنه، داستانی پیچیده و تمثیلی است.
نباید و نمی‌توان از این داستان به سادگی عبور کرد. آری، چند صفحه‌ای را با دنیای کافکا همراه می‌شویم و سرانجام خواندنش به پایان می‌رسد، اما اعتراف می‌کنم تاثیر خود را به روی ما می‌گذارد. این داستان یک تمثیل یا استعاره است که می‌توان آن را در زندگی در موارد مختلف شبیه‌سازی کرد.  من به داستان ورود نکردم چون آن‌قدر کوتاه است که منجر به اسپویل می‌گردید، اما خواندنش را به تمام دوستان کتاب‌خوانم به خصوص کافکا دوستان پیشنهاد می‌کنم.
سالی را که با گابو آغاز کردم با کافکای عزیزم به پایان رساندم و امیدوارم ۲۰۲۴ سالی باشد که بیشتر از ۲۰۲۳ بخوانم، یاد بگیریم و دوستان بیشتری را به دنیای کتاب‌ها دعوت کنم. حالا وقتش است که بنشینم و به بررسی مطالعاتم در طی سالی که گذشت بپردازم تا بتوانم برای سال آینده برنامه‌ریزی و لیست مطالعه‌ی جدید بنویسم.
        

27

موهـوم

موهـوم

1403/9/20

          
                                                هنرمندگرسنگی
دنیایی را تصور کنید که درآن ،مردم به جای اینکه به تشویق و تحسین کسانی بپردازند که ظرف چند ثانیه غذای ده ها نفر را در حلقوم خود فرو می برند. به تماشای آدمی بنشینند که گرسنگی می کشد؛ به اندازه ی ده ها نفر.
۱۰۲سال پیش،  فرانتس کافکا در گوشه ای از  قفس، در میان کاه و پوشال ها،چنین دنیایی را متصور شد:
خانم  ها و آقایان؛  نظاره گر شوید شگفتی قرن را. 
آدمی که ۴۰روز است هیچ نخورده. باورتان می شود؟
حضار همه غرق در شگفتی، چگونه چنین چیزی ممکن است؟!
[ادامه حاوی اسپویل]
افسوس که روز به روز از جذابیت ماجرا کم شد.  در آخر قفسی میان راه به او دادند، شاید مردم به واسطه تماشای جانوران وحشی، حتی اگر شده گذری ، نگاهی به او بیندازند که البته مانعی اضافی بیش نبود.
دیگر کسی کار به کار او نداشت، روز ها، هفته ها و شاید ماه ها تا اینکه در میان پوشال ها مدفون شد.
در آخرین لحظات مرگش تنها یک چیز گفت:
مرا ببخشید.
من سزاوار ستودن نیستم.
هیچ نخوردم، چون غذایی که در این دنیا باب میلم باشد، پیدا نکردم.
گرسنه می میرد.
مانند یک سوسک.
مانند مردی که خودش هم در گرسنگی مرد. همچون شخصیت قصه هایش.
کافکا به دنبال برانگیختن احساس تاسف آدم ها نیست. صبح روز بعد،‌ خانواده گرگور در گردش اند و قفس هنرمند گرسنگی جایش را به پلنگی تنومند می دهد.
اما جای کافکا همچنان خالی است.
به راستی آن غذای باب میل چیست ؟ که می ارزد گرسنه مردن را.
[موهـوم]




        

26