آخرین غروب های زمین

آخرین غروب های زمین

آخرین غروب های زمین

روبرتو بولانیو و 2 نفر دیگر
4.0
1 نفر |
1 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

2

خواهم خواند

5

هیچ نشانه ای از پدرش نمی بیند و لحظه ای او را تصور می کند که در آب غوطه ور است، یا بدتر از آن، مثل سنگی غرق می شود، با چشمانی باز، در گودالی عمیق که بر فراز آن بر سطح آب، در قایقی که چون گهواره ای تکان می خورد، پسرش دست از خندیدن برداشته و کم کم نگران شده است. آن وقت سر جایش می نشیند، و چون آن طرف قایق را نگاه کرده و آن جا هم هیچ نشانه ای از پدرش ندیده می پرد توی آب و آن چه روی می دهد از این قرار است: مادامی که با چشمان باز پایین می رود، پدرش، او هم با چشمانی باز، کیف پول در دست راست بالا می آید (کمابیش هم را لمس می کنند). وقتی از کنار هم می گذرند به هم نگاه می کنند، اما نمی توانند، یا دست کم بلافاصله نمی توانند مسیرشان را تغییر دهند، بنابر این به فرود خاموش خود ادامه می دهد و پدرش هم در سکوت به صعود خود.