شبح سفیدپوش

شبح سفیدپوش

شبح سفیدپوش

محمدرضا شمس و 3 نفر دیگر
3.0
3 نفر |
1 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

6

خواهم خواند

3

پارمیدا خَم شد و توی چاه را نگاه کرد. دستی از پشت هُلش داد. پارمیدا با سر توی چاه افتاد. درِ چاه بسته شد. پارمیدا دست وپازنان سقوط کرد و افتاد توی آبِ سردی که تهِ چاه بود و با سر رفت زیرِ آب و بیرون آمد. تمام تنش از ترس و سرما می لرزید.یک دفعه دستی مچ پایش را گرفت. پارمیدا وحشت زده پایش را کنار کشید و عقب عقب رفت و به دیواره ی گِلی چاه چسبید. آب قُلقُلی کرد و جسد دختری با موهای بلند و سیاه بیرون آمد. صورت دختر کبود شده بود و شکمش باد کرده بود.

لیست‌های مرتبط به شبح سفیدپوش

یادداشت‌های مرتبط به شبح سفیدپوش