معرفی کتاب دیزی دارکر اثر آلیس فینی مترجم جلال کوثری
در حال خواندن
0
خواندهام
3
خواهم خواند
0
توضیحات
امشب تولد ۸۰ سالگی نانا عه....خانواده ی ما یعنی خانواده ی دارکر ها نزدیک ۱۰ ساله که دور هم جمع نشدن و حالا بعد از چند سال بخاطر تولد نانا دور هم جمع شدن قبلایهفالگیربهنانا گفته بود که توی تولد ۸۰ سالگیش فوت میشه بخاطر همین همه میخواستن ببینن سیگلاس به کی میرسه..... سیگلاس یه خونه ی سنگی با سبک ویکتوریایی عه و پیدا کردن اینجا سخته چون پشت سنگ ها توی یه جزیرهیتقریبامتروکهس بعد از خوندن وصیت نامه همه عصبی بودن چون نانا تصمیم گرفته بود همه ی اموالش رو بده به کوچیکترین نوهش!همه به اتاق هاشون رفتن و وقتی که فکر نمیکردن اتفاق دیگه ای نمیوفته.....جنازه ی نانا رو توی اشپز خونه پیدا میکنن که سرش پکیده بود.....و همون موقه اب بالا اومده بود و تلفن ها انتن نمیداد ما اینجا گیر افتادیم.....با قاتلی که نمیدونیم کیه و ممکنه همه مون رو بکشه.... نگاهم رو از جنازه گرفتم و به تخت سیاه افتاد.....روی اون یه شعر بود...بعد از اینکه شعر رو خوندم دوباره به نانا نگاه کردم ولی وقتی دوباره برگشتم دیدم روی شعر خط کشیده شده:)دقیقا همون تیکه ای که درمورد پدرم بود....و جنازه ی پدرم رو زیر میز پیانو پیدا کردیم... ما اینجا گیر افتادیم با قاتل روانی که بعد از کشتن هر نفر براش شعر مینویسه قاتل کیه؟از خانواده ی خودمون عه یا یکی که نمیشناسیمش؟