معرفی کتاب عشق، آهسته می آید اثر جانت اوک مترجم مهدی سجودی مقدم

با انتخاب ستارهها به این کتاب امتیاز دهید.
در حال خواندن
0
خواندهام
2
خواهم خواند
0
توضیحات
مارتی و مردی جوان و خوش قد و قامتش کلم در آرزوی یک زندگی شیرین و سعادتمند به غرب کوچ میکنند اما در همان بدو ورود کلم از اسبش پرت شده کشته میشود هنوز از مراسم تدفین کلن فارغ نشده که مزرعه داری.جسورانه.از او تقاضای ازدواج میکند همسر جوانش از دنیا رفته و با دختر کوچکش تنها مانده است... کلارک دیگر چیزی نگفت و از فاصله ای نزدیک فقط به حرکات مارتی و صورت و چشم های سرشار از ذوق و شوقش خیره شد دیگر چه نیازی بود که حرفی بزنند ...؟آیا هیچ کلمه ای در جهان میتوانست جانشین معنای نا گفته ی سحر انگیزی که از آبشار نگاه مارتی فرو میریخت بشود؟در زندگی مرزهایی وجود دارند که زبان آدمی جرات عبور از آنها را ندارد مرزهایی که تپش عاطفه از قله های نگاهی می دمند و خطوط کوچک و خرد چهره به اندازه همه آفرینش وسعت مییابند.
یادداشتها