معرفی کتاب بی خلوتی: مجموعه داستان اثر مریم ساحلی

بی خلوتی: مجموعه داستان

بی خلوتی: مجموعه داستان

5.0
2 نفر |
2 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

3

خواهم خواند

0

شابک
9789643379728
تعداد صفحات
142
تاریخ انتشار
1397/4/26

توضیحات

کتاب بی خلوتی: مجموعه داستان، نویسنده مریم ساحلی.

یادداشت‌ها

          "بی‌خلوتی" را خواندم و در لذت نثر روان و خوش‌خوانش غرق شدم. سرشار از تصویر و احساس. پی‌رنگ‌ها جذاب و خواندنی و راوی‌هایی که اکثرا زن هستند و نگاه ظریف و دوست داشتنی‌زنانه را در فضای داستان‌ها جاری می‌کنند و توصیفات خیال‌انگیزی که به غبطه‌ام می‌انداخت که کاش این عبارات زاییده ذهن من بود.
در "خواهر نداشته من" رنج تحقیر دختر بزرگسالی را می‌چشیم که پس از سال‌ها زحمت در خانه رفیق عزیزش، از او به عنوان کارگر یاد می‌شود.
در "این دردهای خاکستری" درد بی‌توجهی زنی پرتلاش و سازگار را احساس می‌کنیم که در سایه کم‌لطفی‌های همسرش، قید بیرون آوردن توده‌ای خطرناک از بدنش را می‌زند.
"دالان" ما را به دالان خیالات عاشقانه دختر لنگی می‌برد که در کودکی به وعده‌های مهربانی پسرک همسایه برای بهبود پایش دل سپرده است. سالها گذشته، محبوبش یک پزشک حاذق شده و او فقط می‌تواند به یک نه بزرگ ته فال قهوه دل‌خوش ‌کند.
"دوشنبه‌های بارانی من" ما را به تماشای زن بیوه‌ای بر مزار همسر بیوه‌اش می‌برد که تنها با خیال جان بخش خاطرات همسرش دلخوش است و در انتهای داستان آن‌قدر فرتوت شده است که خبرنگاری در آنجا او را مادر شهید می‌خواند.
"پالتوی گشاد مادرم را می‌پوشم" ما را با روزهای کسالت بار زن خانه‌دار میانسالی همراه می‌کند که از فرط روزمرگی و دیده‌نشدن به یاد شباهت احوالش با مادر مرحومش می‌افتد. به یک آژانس هواپیمایی می‌رود و بدون در نظر داشتن مقصد خاصی ‌می‌پرسد: " سه شنبه برای کدام شهرها پرواز دارید؟" و راهی می‌شود به امید یافتن دوباره خویش.
"من و شکرالله حسینی و بانو" اوج تنهایی جوانکی پرورشگاهی را  ترسیم می‌کند که در زلزله‌ای که در قبرستان شهر رخ داده به دنبال استخوان‌های پوسیده والدینش می‌گردد.
"آخر والس" روایت حیرت دختری است که تصادفی همکلاسی پویا و نمونه سالهای دانشجوییش را می‌بیند که به گمان می‌کرده او تمام این سالها برای تحصیل و کار در خارج از کشور بوده و حالا یک جانباز تخریبچی بدون انگشت را می‌بیند در کسوت استادی.
در "همسایه‌ام دریاست" واگویه‌های کودکی کویرنشین را می‌شنویم که همیشه حسرت دیدن دریا را در سر می‌پروراند و مادر ناتوان از برآورده کردن آرزوی پسرکش و حالا او شهید گمنامی است غنوده در خاک ساحل و دل‌نگران مادری که سالهاست نقش ماهی می‌زند بر تار و پود قالی‌ها‌.
و داستان‌‌هایی دیگر که هر کدام به گونه‌ای عاطفه و احساس خواننده را برمی‌انگیزند.
تبریک به سرکار خانم مریم ساحلی و سپاس از انتشارات عزیز نیستان.
#مولود_توکلی 
#بی‌خلوتی
#مریم_ساحلی
#انتشارات_نیستان
        

2

          بی_خلوتی یکی از یک عالمه کتابیه که چند وقت پیش از ناشرم هدیه گرفتم. چون اکثر کتابها کتاب اولی بودن اسم ناآشنای نویسنده توی گمانم کتاب اولی بودن نویسنده رو تقویت کرد. اما داستان اول رو که خوندم میخکوب شدم. همون داستانی که اسمش روی جلد کتاب چاپ شده. داستان دوم و سوم رو که خوندم گفتم  محاله این کتاب اولین تجربه نویسنده اش باشه. اگر هم باشه نویسنده قطعا سالها کار کرده و حالا با وسواس یه اثر خوب منتشر کرده. حال و هوای داستانها هم طوریه که محاله نویسنده یه خانم خیلی جوان باشه. نیمه کتاب طاقت نیاوردم و اسم نویسنده رو سرچ کردم. خانم #مریم_ساحلی روزنامه نگار و مدرس داستان نویسی هستن. به علاوه اینکه مجموعه داستان های دیگه ای هم دارن که مشتاق شدم اونها رو بخونم حتما.
اما از شما چه پنهون اگه این کتاب اولین تجربه نویسنده اش بود بیشتر ذوق میکردم. همونقدر که با خوندن کتاب #ایستگاه_گورخان خانم #سعیده_شفیعی ذوق کردم. 
این هم خلق و خوی عجیب و غریب منه
        

1