استالین جوان (دو جلدی)

استالین جوان (دو جلدی)

استالین جوان (دو جلدی)

5.0
1 نفر |
1 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

2

خواهم خواند

1

شابک
9789643807290
تعداد صفحات
1,442
تاریخ انتشار
1400/1/2

توضیحات

کتاب استالین جوان (دو جلدی)، نویسنده سایمن سیبیگ مانتیفوری.

یادداشت ها

          فراتر از کتاب
از آن کتاب هایی بود که احتمالا برای مدت های طولانی در ذهن من باقی خواهد ماند ، کتابی که درس های بسیار زیادی داشت و سبب جذب پاره ای از حقایق ناخوشایند در قوه ی عاقله ی خواننده می شود که امکان مقایسه خودش با خیلی چیزها و مسائل را فراهم می کند
از آن کتاب هایست که سبب می شود آدم حتی در قرن بیست و یکم درک بسیار بهتری از مناسبات سیاسی و اجتماعی در هر جایی پیدا کند. 
درست است که دیگر نه استالین هست ، نه سیستم مارکسیسم - لنینیستی و نه اتحاد جماهیر شوروی اما آدم ها هستند . 
داستان استالین این بچه کفاش که پدرش الکلی بود و کتکش می زد ، داستان بچه ی فقیریست که مادرش به دندان گرفت و اورا کشاند تا مدارس وابسته به کلیسا که به لطف صدای مخملی اش برایش بورسیه فراهم کرد. بله ، استالین پیش از همه ی این ها خوش صدایی بود جذاب که مردم حاضر بودند پول بدهند تا برایشان بخواند 
بعد تر به شاعری و نویسندگی روی آورد و چنان اشعار شاعرانه و پر سوز و گدازعاشقانه ای گفت که حسابی بین گرجی ها طرفدار پیدا کرد. 
ناگهان سر و کله ی ولادیمیر ایلیچ یا آن طوری که معروف است لنین در زندگی او مثل خیلی های دیگر پیدا شد 
بزرگترین کار گروهی دنیای مدرن داشت شکل می گرفت و انقلاب با آن همه هیبت بود که خودش را به آن هایی که چشمی برای دیدنش داشتند نشان می داد 
ژوزف داستان ما شد مسئول زدن بانک های دولتی و فراهم کردن پول برای انقلاب . درست مثل رابین هود ، جیب تزار متفرعن و عیاش را می زد و خرج توده های مظلوم می کرد. البته با واسطه .
شش بار به سیبری تبعید شد و پنج بار از آنجا گریخت . تا آن بار آخر که حسابی گیر افتاد و ماند تا انقلاب از راه برسد . خودش خوب می دانست چه تبعیدگاه بدی است و همین شد که تا آخر عمرش چند ده میلیون نفر را روانه آنجا ساخت. 
استالین اول دشمنانش را نابود کرد ، بعد به جان دوستان سابقش افتاد و این شد سراسر زندگی 73 ساله اش 
آشنایی با دوستان جدید ، سوءظن به آن ها و سپس دادن دستور قتل شان و تبعید خانواده هایشان به سیبری 
آخر سر آن شاگرد کفاشی ، آن نیمه کشیش خوش صدا 
شد امپراطور قدرقدرتی که از برلین تا دریای ژاپن را در دست گرفته بود و بیش از بیست میلیون نفر از مردم کشورش را به عنوان دشمن به جوخه های اعدام سپرده بود. اما دیگر نه دوستی داشت و نه کسی دوستش می داشت 
هرچند اتحاد جماهیر و آن آدم ها نیستند اما این روایت ، روایت آدم هاست ، دوستی ها و دشمنی ها و بی وفایی دنیا 
بخوانید که به شدت پند آموز است و لذت بخش
        

0