پست شبانه

پست شبانه

پست شبانه

هدی برکات و 2 نفر دیگر
3.0
1 نفر |
1 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

4

خواهم خواند

3

این توضیحات مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب می‌باشد.

گاهی به نامه‏هایی فکر می‌کنم که هرگز به دست صاحبانش نرسید. نامه‏هایی که حالا جایی است که فرستنده‌اش نمی‌داند کجاست و چه بر سرش آمده. شاید مثل ورق‏پاره‏های سرگردان گوشه و کنار خیابان افتاده‌اند یا شاید آن‏ها را سوزانده باشند. مردم هم یقین دارند هیچ امیدی برای رسیدن نامه‏هایشان به مقصد وجود ندارد... شاید هم دست از نامه‏نگاری کشیده‏اند. وقتی قرار است نامه به منطقه‌ای برسد که با خاک یکسان شده و دیّارالبشری در آن سکونت ندارد، نامه را به چه آدرسی و برای که بنویسند؟ وقتی جنگ تمام شود تا مدت‏ها باید از پی اسم خیابان‏ها بگردند. شاید هم بر حسب آن‏که چه کسانی پیروز شدند و بر آن مناطق سیطره یافتند، اسم‏های تازه‏ای رویشان بگذارند...

یادداشت‌های مرتبط به پست شبانه

        از اونجا که من اولین یادداشت رو بر این کتاب می‌نویسم، اول کمی از داستان رو میگم تا خواننده‌های بعدی احتمالی سردرگمی من رو نداشته باشن.

این کتاب داستان چند نفره. هیچ‌کدوم اسمی ندارن. کشورشون هم مشخصا معلوم نیست؛ چه شخصیت‌ها و چه خواننده باید با توجه به اطلاعات کتاب و دانسته‌های شخصی حدس بزنن. همین موضوع چالش درگیرکننده‌ای برای خواننده میشه که ممکنه کمی هم آزاردهنده باشه چون تمرکز رو می‌گیره.

نکته بعدی، در شروع هر قسمت باید کمی بخونین تا جنسیت شخصیت و سن و سالش هم دستتون بیاد.

کتاب مجموعه‌ای از واگویه‌های پنج‌نفره که هر کدوم به صورت نامه‌ای نوشته شده. نامه‌هایی که یکی پس از دیگری مقدمه‌ای میشه برای اینکه نفر بعدی بهانه‌ای برای نوشتن و در واقع شرح زندگی خودش داشته باشه. این نامه‌ها و شرح زندگانی‌ها تو یه بازه زمانی نیست و گاهی بین بعضی‌ها چند سال فاصله است.  نامه‌ها هیچ‌وقت به دست گیرنده اصلی نرسیده؛ به عبارت دیگه اصلا برای فرستادن نوشته نشده بوده و نگارنده بعد نوشتن، اون رو جایی رها کرده، نفر بعدی پیدا کرده و خونده و به صرافت افتاده خودش هم شرح‌حالی بنویسه.

در خلال این نامه‌ها با یک مرد عرب مهاجر غیرقانونی مالیخولیایی، با یک زن عرب تنهای مسن که منتظر عشق دوران جوانیه، با یک مرد عرب فراری از کشورش بعد انقلاب مردم علیه حکومت، با یک زن مطلقه و آواره ایرانی و یک جوان احتمالا دوجنسه که از خانواده طرد شده آشنا میشیم. همه این افراد از بی‌کسی، نداشتن خانواده، تنهایی و آوارگی در عذاب هستند. همه به خاطر نبود خانواده‌ی خوب به بیراهه رفتن یا تنها شدن. 

در انتهای کتاب هم توضیح مختصری از گیرنده‌های نامه‌های سه نفر از این پنج نفر می‌خونیم، عاقبت مرد فراری رو می‌بینیم و تنهایی و آوارگی جوان دوجنسه. البته این بخش پایانی خیلی درهمه و بیشتر از فصل‌های قبل باید حدس بزنی چی شد و کدوم رو کی گفته. 

آخرین فصل هم برای یه پیرمرد پستچیه که در سرزمین‌های تحت تصرف داعش گیر افتاده.

هدی برکات نویسنده سوری و از تبار ایرانیه. خبرنگاره و با توجه به مصیبت‌های کشورهای غرب آسیا و عرب چند داستان رو به عنوان‌ نمونه آورده. به آوارگی‌ها، دیکتاتوری‌ها، بی‌مهری‌های از سر تعصب، فقر و ناآگاهی‌ها معترضه و دیدگاهش رو از طریق کلماتش مطرح کرده.
هر کدوم از شخصیت‌ها از زبان خودش داستان رو تعریف می‌کنه و خطاکاری‌هاش رو به روش خودش موجه نشون میده. با این توجیه‌ها و دست و پا زدن‌هاشون برای رهایی از عذاب وجدان به وضعیت رقت‌انگیزشون پی می‌بریم، همزمان براشون دل می‌سوزونیم و ازشون متنفر میشیم. 

کتاب هنوز به پختگی لازم نرسیده و برکات هنوز راه داره تا بتونه تصویر واقعی‌تر و موشکافانه‌تری از سوژه‌هاش ارائه بده. این‌که در کشورهای عربی و مسلمان مشکلاتی هست قابل کتمان نیست. اما انصاف نیست نقش غرب و کشورهای غربی رو تو این بدبختی‌ها و مصیبت‌ها مطلقا نادیده بگیریم و همه بار تقصیر رو به دوش فرهنگ و سیاست کشورهای غرب آسیا بندازیم.
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

20