معرفی کتاب برج 110 اثر فیروز زنوزی جلالی

در حال خواندن
0
خواندهام
1
خواهم خواند
0
توضیحات
گاه سوار می آمد. گاه پیاده. و آهسته، گام به گام به دنبالش. گاه در افق بود و در فلق. گاه در پهنای دشت و ستیغ کوه و گاه در گلبرگ گل خیس شبنم. گاه آن قدر دور که محو می نمود و گاه آن قدر تزدیک که گرمای نفسش که دم گوشش آهسته می گفت: «من همان شبانم! همان که شنید از دنیا و مردمانش، و سواران در خوابش.»