واقعا داستان جالبی داره این مجموعه کتاب و فعلا جلد اولشو خوندم و خوشم اومده
        

          به نام خدا؛
تاحالا براتون سوال شده که داستان ها از کجا میان؟پرنسس ها چطوری میتونن با حیوونا حرف بزنن؟شاهزاده ها چطور میتونن انقدر همه چیز تموم باشن؟یا اصلا شرور ها! شرور ها چطوری یاد گرفتن که شرور باشن؟ما توی این کتاب به جواب این سوال ها پی می‌بریم و سر از پشت صحنه داستان ها در میاریم.
سوفی،دختری با موهای طلایی زیبا که عاشق رنگ صورتی و مراقبت های پوستی و چیزهای دخترونه هست ولی دوست صمیمیش یعنی آگاتا کاملا با اون متفاوته!
آگاتا،دختری با موهای مشکی کوتاه که همیشه توی زندگیش منزوی و درونگرا بوده و تا قبل از سوفی هیچ دوستی نداشته.
این دو دوست توی روستای گاوالدان زندگی میکردن یعنی همون روستایی که هرچندسال یکبار بعضی از بچه هاش دزدیده میشدن و به مدرسه خوب ها و بد ها برده میشدن یعنی جایی که داستان ها از اونجا شروع میشه!
سوفی همیشه آرزوش بوده که دزدیده بشه،بره به اون مدرسه و تبدیل به یه پرنسس بشه و شاهزاده ی خودش رو پیدا کنه و برای اینکه ثابت کنه که دختر خوب و مهربونیه و لیاقت داره، با آگاتا دوست میشه تا این رو ثابت کنه.
بالاخره شب موعود فرا میرسه و مدیر مدرسه میاد تا اونا رو بدزده.سوفی فکر می‌کرد قراره همه چیز طبق برنامه ی خودش پیش بره و اون بره به مدرسه خوب ها و آگاتا به مدرسه ی بد ها بره.ولی سوفی اشتباه می‌کرد.قرار نبود همه چیز طبق برنامه پیش بره...
این کتاب،کتاب مورد علاقه ی منه و فکر نمیکردم که انقدر منو به خودش جذب کنه ولی واقعا بیشتر از انتظارم منو به خودش جذب کرد.به نظر من نویسنده ی این کتاب واقعا خیلی خلاق بوده که تونسته همچین داستان زیبا و جدیدی بنویسه.به نظرم واقعا ارزش خوندن رو داره.