نظریه‌ی ادبیات: متن‌هایی از فرمالیست‌های روس

نظریه‌ی ادبیات: متن‌هایی از فرمالیست‌های روس

نظریه‌ی ادبیات: متن‌هایی از فرمالیست‌های روس

تزوتان تودوروف و 1 نفر دیگر
0.0 1 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

1

خواهم خواند

0

ناشر
دات
شابک
9789648898354
تعداد صفحات
360
تاریخ انتشار
1392/2/29

نسخه‌های دیگر

توضیحات

        مغرضان برچسب مبهم و آزاردهنده  فرمالیسم را رواج دادند تا هر گونه تحلیل در زمینه کارکرد شاعرانه زبان را به شدت محکوم کنند اما، نتیجه آن که، سراب یک اصل جزم اندیشانه منسجم و کامل از آن پدید آمد. با این حال، به گفته آیخن باوم، که هرگز از بازگفتنش خسته نشد، هر جنبش علمی یا ادبی پیش از هر چیز باید بر اساس اثر تولید شده قضاوت شود و نه بر اساس بلاغت بیانیه هایش. اما متاسفانه هنگام بحث درباره ترازنامه مکتب «فرمالیسم» این گرایش وجود دارد که شعارهای متظاهرانه  و ساده انگارانه  جارچی هایش را با تحلیل و روش شناسی مبتکرانه دانشمندان زحمت کشش خلط کنند.
      

یادداشت‌ها

فرمالیسم،
          فرمالیسم، از سر خط

«ایسم‌»ها زندگی دوگانه‌ای دارند. در نظر واضعان و موافقانشان موضوع ستایش و باورند و ابزار و اسباب کوبیدن خصم‌، در نظر مخالفانشان اسباب تحقیر و تکفیر‌. حتا برخی از «ایسم‌»ها حکم دشنام و لیچار یافته‌اند. در همین ایران خودمان همین‌طوری سرسری هم که بنگریم چندتایی‌شان یادمان می‌آید: لیبرالیست! (مرفه بی‌درد) کمونیست! (لامذهب که تحریف‌شده‌اش می‌شود لامصّب!) آنارشیست! (هرهری‌مذهب، بی‌اصل و اصول، آشوب‌طلب) و… فرمالیست! (ظاهربینِ ظاهرپرستِ فوفول‌‌مآبِ بی‌دردِ نامتعهد) اما همه‌ی اینها مکاتب فکری‌اند نه مشتی لاطائلات. مثلاً همین فرمالیسم. اگر اصلاً ندانی که چیست و ناظر بحثی باشی و کسی آن وسط حریف را به‌تحقیر فرمالیست خطاب کند، لابد فکر خواهی کرد که فرمالیسم دغدغه‌ی منحط ازمابهتران است. ولی بعد که می‌روی چهارتا مقالۀ اصلی از واضعان فرمالیسم می‌خوانی، مثلاً در کتابی که تودوروف از فرمالیست‌های روس گرد آورده، از دقت نظر و وسعت دید کوشندگان آن مکتب در شگفت می‌شوی. ممکن است برخی فقرات را بپذیری برخی را نه؛ حتا ممکن است به‌کلی هیچ‌چیزش را نپذیری. اما دیگر این‌طوری نیست که آن مکتب را مترادف ظاهربین و ظاهرپرست بدانی. فرمالیسم چیست؟ آیخن‌باوم می‌گوید: «مسئلۀ اساسی فرمالیست‌ها روش مطالعات ادبی نیست، مسئلۀ آنان ادبیات به منزله‌ی موضوع این مطالعات است». مثلاً ممکن است ما ریتم را در شعر تابع عروض بدانیم و عروض را فرع بر معنی ارزیابی کنیم. در این صورت ریتم مفهومی انتزاعی خواهد بود که خود را بر شعر تحمیل می‌کند. و آن‌گاه شعر چه خواهد بود؟ شعر «معنی» خواهد بود که شاعر می‌کوشد به واسطه‌ی ریتم بیان کند. این طرز تلقی با ایجاد ثنویتی مصنوعی سطر شعر را به دو اقلیم «معنی» و «صناعت» تقسیم می‌کند. دردمندان را سفیران «معنی» به شمار می‌آورد، فکل‌کراواتی‌های بی‌درد را ره‌گم‌کردگان طریق «صناعت». اما مطالعۀ نظرورزانۀ اُ. بریک به ما نشان می‌دهد که ریتم مقوله‌ای انتزاعی نیست؛ ریتم در مرتبۀ نخست با اساس زبانی شعر یعنی جمله ارتباط دارد. ارتباط ریتم با عروض ثانوی‌ست. ریتم مکمل شعر [معنی] نیست، بنیان سازندۀ آن است. بنابراین، فرمالیسم انتزاعی کردن «مطلب» نیست، طریق از انتزاع درآوردن آن وجهی از «مطلب» است که زائده‌ای انتزاعی بر شعر قلمداد شده است. با این مجموعه‌متن انگار تازه با مفاهیمی آشنا می‌شویم که گمان می‌کردیم از آنها برگذشته‌ایم.
        

0