معرفی کتاب زنان نامرئی: افشای سوگیری داده ها در دنیایی طراحی شده برای مردان اثر کارولین کریادو-پرث مترجم نرگس حسن لی

زنان نامرئی: افشای سوگیری  داده ها در دنیایی طراحی شده برای مردان

زنان نامرئی: افشای سوگیری داده ها در دنیایی طراحی شده برای مردان

3.8
33 نفر |
17 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

11

خوانده‌ام

51

خواهم خواند

54

شابک
9786227280050
تعداد صفحات
384
تاریخ انتشار
1399/8/28

توضیحات

این توضیحات مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

        زنان نامرئی اثری جالب است که سوگیری داده‌ها در دنیایی طراحی شده برای مردان را افشا می‌کند. به نظر می‌رسد حتی در قرن بیست و یکم و در آرمان‌شهرهای فمینیستی هم همچنان به زنان به چشم جنس دوم نگاه می‌شود. یعنی همانطوری که دوبوار می‌گفت. 

کرولاین کریادو پرز در کتاب زنان نامرئی به این موضوع می‌پردازد که چطور تمام برنامه‌ریزی‌ها و سیاست‌های برنامه‌ریزی بر اساس داده‌هایی اشتباه انجام می‌شود که فقط مردان و نیازهای آنان را در نظر می‌گیرد. بسیاری از دغدغه‌ها که مختص زنان و مشکلات زنان است، توسط متخصصان برنامه‌ریزی، نادیده گرفته می‌شوند. این کتاب با بررسی تمام این موارد که حتی بسیاری از اوقات عمدی هم نیستند به این نتیجه می‌رسد که زنان برای عبور کردن از چنین داوری‌هایی مجبور به تحمل هزینه‌های روانی، جسمی و مالی می‌شوند.
      

بریدۀ کتاب‌های مرتبط به زنان نامرئی: افشای سوگیری داده ها در دنیایی طراحی شده برای مردان

یادداشت‌ها

Sh M

Sh M

1400/8/24

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

          اگه شما هم از اون دسته آدمایی هستید که فکر میکنن مردسالاری دیگه از بین رفته (حداقل تو کشورهای پیشرفته) و فمینیستا دارن زیادی شلوغش میکنن، این کتاب دقیقا برای شماست. :))

میدونستید هنوز تو اکثر آزمونهای ایمنی ماشینها (همون که یه عروسک رو توی ماشین میذارن و بعد ماشین رو به دیوار میکوبونن) هنوز از عروسک مونث (با آناتومی زنانه) استفاده نمیشه؟ میدونستید چون صندلی و کمربند ماشینا بر اساس آناتومی و وزن بدن مردها طراحی شده، زنها 17 درصد بیشتر از مردها تو تصادفای رانندگی میمیرن؟ یا خبر داشتین که واکسنها توی زنها واکنشهای شدیدتر و منفیتری ایجاد میکنن؟ یا اینکه داروهای کاهش فشارخون روی زنها به اندازه مردها اثر ندارن؟ یا اون مجموعه علائمی که بهشون میگیم «علائم تیپیک حمله قلبی»، فقط توی 1 نفر از هر 8 زن دیده میشن؟

موضوع اصلی این کتاب، اینه که چطور مردها «انسانِ پیش‌فرض» در نظر گرفته میشن و زنها، کیس‌های خاص، استثنایی و در اقلیت. انگار که زنها، «مردایِ کوچیک‌شده» باشن، بدون اینکه نیازها و ویژگیهای خاص و متفاوت جنس خودشون رو داشته باشن.

به خاطر سهم کمی که زنها از سطوح سیاست‌گذاری و تصمیم‌گیریهای کلان دارن، دیدگانه و چشم‌انداز زنانه توی این سطوح خیلی کمه. بنابراین مردانی که قراره دنیا و جامعه رو شکل بدن، به خاطر نداشتن تجربه زنانه، نیازها و تفاوتهای خاص زنها رو توی تصمیم‌گیریهاشون در نظر نمیگیرن. نتیجه؟ دنیایی که بر پایه نیازها و ویژگیهای مردان طراحی شده و زندگی توی اون برای زنها سخت، خطرناک و حتی گاهی کشنده‌ست.

یا همونطور که خانوم سیمون دوبووار فرمودن:
«بازنمایی دنیا، مثل خود دنیا، کار مردان است؛ آنها دنیا را از چشم خودشان توصیف می‌کنند و آن را با حقیقت مطلق اشتباه می‌گیرند.»
        

11

Sh M

Sh M

1400/11/8

          اگه شما هم از اون دسته آدمایی هستید که فکر میکنن مردسالاری دیگه از بین رفته (حداقل تو کشورهای پیشرفته)، فمینیستا دارن زیادی شلوغش میکنن و زنها دیگه دارن کل دنیا رو تو دستشون میگیرن، این کتاب دقیقا برای شماست. :))

میدونستید هنوز تو اکثر آزمونهای ایمنی ماشینها (همون که یه عروسک رو توی ماشین میذارن و بعد ماشین رو به دیوار میکوبونن) هنوز از عروسک مونث (با آناتومی زنانه) استفاده نمیشه؟ میدونستید چون صندلی و کمربند ماشینا بر اساس آناتومی و وزن بدن مردها طراحی شده، زنها 17 درصد بیشتر از مردها تو تصادفای رانندگی میمیرن؟ یا خبر داشتین که واکسنها توی زنها واکنشهای شدیدتر و منفیتری ایجاد میکنن؟ یا اینکه داروهای کاهش فشارخون روی زنها به اندازه مردها اثر ندارن؟ یا اون مجموعه علائمی که بهشون میگیم «علائم تیپیک حمله قلبی»، فقط توی 1 نفر از هر 8 زن دیده میشن؟

موضوع اصلی این کتاب، اینه که چطور مردها «انسانِ پیش‌فرض» در نظر گرفته میشن و زنها، کیس‌های خاص، استثنایی و در اقلیت. انگار که زنها، «مردایِ کوچیک‌شده» باشن، بدون اینکه نیازها و ویژگیهای خاص و متفاوت جنس خودشون رو داشته باشن.

به خاطر سهم کمی که زنها از سطوح سیاست‌گذاری و تصمیم‌گیریهای کلان دارن، دیدگانه و چشم‌انداز زنانه توی این سطوح خیلی کمه. بنابراین مردانی که قراره دنیا و جامعه رو شکل بدن، به خاطر نداشتن تجربه زنانه، نیازها و تفاوتهای خاص زنها رو توی تصمیم‌گیریهاشون در نظر نمیگیرن. نتیجه؟ دنیایی که بر پایه نیازها و ویژگیهای مردان طراحی شده و زندگی توی اون برای زنها سخت، خطرناک و حتی گاهی کشنده‌ست.

 یا همونطور که خانوم سیمون دوبووار فرمودن:
«بازنمایی دنیا، مثل خود دنیا، کار مردان است؛ آنها دنیا را از چشم خودشان توصیف می‌کنند و آن را با حقیقت مطلق اشتباه می‌گیرند.»
        

2

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

در این کتا
          در این کتاب آگاهی‌بخش و غیرداستانی، کارولین کریادو-پرز نشان می‌دهد که چگونه بیشتر داده‌ها علیه زنان تعصب دارند. از پزشکی و فضاهای عمومی گرفته تا حتی نحوه‌ی طراحی گوشی‌های هوشمند 
 انگار بیشتر سیستم‌ها نیمی از جمعیت را نادیده می‌گیرند. 

آیا می‌دانستید که علائم پزشکی در زنان معمولاً کمتر مورد تحقیق قرار می‌گیرد؟ یا اینکه کمربندهای ایمنی طوری طراحی شده‌اند که برای مردان مناسب باشند و این می‌تواند زنان را در تصادفات رانندگی در معرض خطر بیشتری قرار دهد؟ 

فکت جالب: آیا می‌دانستید که زنان تقریباً دو برابر بیشتر از مردان ممکن است عوارض جانبی شدید از داروها را تجربه کنند به خاطر اینکه تحقیقات کمتری در مورد تأثیر داروها بر زنان انجام شده است؟ 

کتاب Invisible Women با ساختاری منظم و پر از داده‌ها و تحقیقات علمی، به بررسی تعصبات پنهان در دنیای ما می‌پردازد. این کتاب در چندین بخش به موضوعاتی مثل بهداشت، حمل‌ونقل، فناوری و سیاست‌های عمومی پرداخته است. هر بخش با مثال‌های واقعی و شواهد علمی شما را به چالش می‌کشد که تصور کنید چطور دنیای اطراف شما برای نیمی از جمعیت طراحی نشده است.

کارولین کریادو-پرز نویسنده، روزنامه‌نگار و فعال بریتانیایی است که به خاطر کارهایش در زمینه نابرابری جنسیتی شناخته می‌شود. او در رشته ادبیات انگلیسی تحصیل کرده و سپس به مطالعه اقتصاد رفتاری و فمینیستی پرداخته است. فعالیت‌های او تأثیر زیادی بر سیاست‌ها داشته است، از جمله کمپین‌هایی برای قرار دادن تصاویر زنان بر روی اسکناس‌های بریتانیایی و بهبود نمایندگی زنان در فضاهای عمومی.
سبک نوشتاری کریادو پرز واضح، جذاب و مبتنی بر داده‌ها است، که اغلب تجزیه و تحلیل‌های آماری را با مطالعات موردی واقعی ترکیب می‌کند. او مسائل پیچیده را به شکلی قابل درک بیان می‌کند که هم برای مخاطبان عمومی و هم برای مخاطبان علمی جذاب است.

اگر دوست داشتید که ویدئوی معرفی کتاب و معرفی نویسنده رو ببینید، می‌تونید به پیج اینستاگرام پادریویو سر بزنید.

www.instagram.com/pod_re_view
        

14

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

          سال ۱۴۰۰ در پادکست بی پلاس خلاصه اش را گوش دادم، وقتی در گروه مطالعات زنان، این کتاب برای خواندن انتخاب شد، گمان کردم از محتوا آگاهی دارم و یک مرور کافی است، با خواندن مقدمه و فصل اول کتاب در طاقچه ، خریدن کتاب را واجب دانستم و به این نکته آگاه شدم که اگر یک زن خلاصه این کتاب را نوشته بود، بسیار متفاوت از آنچه شنیدم ، نقل مطالب می‌کرد. 
کتاب درباره نادیده گرفتن زنان است در تمام قوانینی که در یک جامعه انسانی (انسان ، مرد مذکر به صورت پیش فرض) به اجرا در می‌آید. از روش برف روبی در خیابان های سوئد تا شیوه ساخت توالت در مکان های عمومی در زندگی روزمره تا محل کار و بخش درمان و زیست عمومی. 
نگاهم را به زندگی ما زنها که تحت سیطره یک دنیای مردانه است عوض کرد. 
و این خود زنان بودند که تلاش کردند تحقیقاتی را انجام دهند و در این قوانین تغییراتی را ایجاد کنند.
اینکه تحول از خود زنان و پافشاری آنها بر این تفاوت وجودی شروع شد ، برای ما زنان ایرانی می‌تواند، آگاهی بخش و یک چراغ راه باشد.
        

20

          پیش از هر چیز بگویم، خواندن این کتاب به‌شدت عصبانی‌تان خواهد کرد، اما این عصبانیت لازم و ضروری است. همۀ زنان باید این کتاب را بخوانند، اما به‌نظرم خواندنش برای مردان حتی ضروری‌تر است. 
همان‌طور که از نام کتاب مشخص است، دغدغۀ کتاب اشاره به شکاف جنسیتی موجود در داده‌هایی است که بر اساس آن‌ها کل دنیای اطراف ما طراحی شده است؛ از داده‌های مورد استفاده در طراحی خیابان‌ها و فضاهای عمومی و خصوصی گرفته، تا داده‌های مورد استفاده در درمان بیماری‌ها و داروها و طراحی خودروها و خیلی چیزهای دیگر که آدم حتی فکرش را هم نمی‌کند و دلیلش را نمی‌داند، اما به‌عنوان یک زن باعث سخت‌تر شدن زندگی و حتی وارد شدن آسیب‌های جدی‌تر به او می‌شود. این کتاب بی‌نهایت روشنگر و دقیق است و فکر می‌کنم نویسنده حتی از قصد آن‌قدر دقیق و با استناد به بی‌نهایت تحلیل آماری و علمی مقصودش را شرح داده است تا جلوی هرگونه اتهام احتمالی نسبت به غیرعلمی بودن و الکی بودن ادعاهایش را بگیرد. کتاب پر از توضیحات مفصل و مثال‌های حقیقی است دربارۀ بسیاری از موارد که انسان را به‌صورت پیش‌فرض مرد جوان سفیدپوست درنظرگرفته است و جهان را برای برطرف کردن نیازهای چنین انسانی طراحی کرده است و عملاً زنان را از طراحی حذف کرده چون زنان اساساً انسان به‌شمار نمی‌آیند؛ چرا؟ چون زنان سخت و پیچیده و مرموزند و شبیه مردها نیستند؛ همان اسطوره‌هایی که فروید هم به گسترششان دامن زده است. آنچه برایم بی‌نهایت ارزشمند بود این است که نویسنده تأکید ندارد زنان مثل مردان‌اند؛ بلکه دقیقاً تأکید دارد که چون زنان با مردان متفاوت‌اند باید در طراحی‌ها به نیازهای متفاوت، بدن متفاوت و خیلی مؤلفه‌های متفاوت دیگر این دو جنسیت از هم توجه شود و در صورت بی‌توجهی به این تفاوت‌های بنیادین، در واقع نیمی از جمعیت جهان در اقلیتی قرار می‌گیرند که نه‌تنها زندگی را برایشان بی‌نهایت سخت‌تر می‌کند، بلکه ممکن است در نتیجۀ چنین رویکردی آسیب‌های بسیار بیشتری به آن‌ها وارد شود. که شده است. اما شاید با توجه به این مسئله و تلاش برای برطرف کردن این شکاف جنسیتی در داده‌ها بتوان جهان را به‌شکلی قابل‌تحمل‌تر برای زنان درآورد.
        

1

Soli

Soli

1404/5/14

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

          وقتی می‌خواستم برم دبیرستان، یه مدت طولانی درگیر بودم. نمی‌تونستم بین ریاضی و انسانی انتخاب کنم، چون هردو رو خیلی دوست داشتم. این‌قدر رفته بودم و اومده بودم و چیزها رو بالا و پایین کرده بودم و با دیگران مشورت کرده بودم که تقریبا همه دوروبری‌هام از این مشکلم خبر داشتن. یه روز یکی از فامیل‌ها که خیلی هم دوستش دارم و برام آدم محترمیه، بهم گفت که به صلاحم نیست که برم ریاضی و وقتی دلیلش رو جویا شدم، گفت: «اگر بری ریاضی، باید مهندس شی و توی فضای صنعت و کارخونه و این‌جور جاها کار کنی. بعد می‌دونی چی می‌شه؟ تو هوای محیط کارخونه‌های صنعتی، یه ماده‌ای وجود داره که باعث می‌شه زن‌ها ریش در بیارن. من به چشم خودم این رو دیده‌م.»
از اون ماجرا گذشت و من هم انسانی رو انتخاب کردم، با این‌که این بحث ریش نقشی در تصمیمم نداشت. ولی از همون موقع، من خیلی به این موضوع فکر می‌کنم. موقع خوندن فصول مربوط به محیط کار این کتاب، باز یادش افتادم. درسته که استدلال یه کم تو دیوار بود و اصلا نمی‌دونم همچین چیزی از لحاظ علمی ممکنه یا نه (به نظر من عجیب می‌آد، ولی خب شاید هم از بی‌سوادی منه.)، ولی ایده‌ی پشتش اصلا حرف جدیدی نبود و نیست. با وجود گذر زمان و پیشرفت و فلان و بیسار، هنوز هم عقیده‌ی غالب توی خیلی از بخش‌های جامعه همینه که دختر همون بهتر که شوهر کنه و اگر هم می‌خواد بره سرکار، معلم شه. چرا؟ چون «فضای اون محیط کار» برای زن‌ها مناسب‌تره. چه راه‌حل مناسبی. مثل این‌که بگیم «چون ابزارهایی مثل قیچی، دربازکن و امثال اون‌ها معمولا برای افراد راست‌دست طراحی شده‌ن و می‌تونن به چپ‌دست‌ها آسیب برسونن، بهتره همه‌ی چپ‌دست‌های عزیز تا اطلاع ثانوی از این ابزارها فاصله بگیرن؛ برای امنیت خودشون.» نویسنده‌ی این کتاب در نهایت نتیجه می‌گیره که بله، اکثر محیط‌های کاری واقعا برای زن‌ها نامناسب هستن، ولی راه‌حل این موضوع در نهایت اینه که زن‌های بیشتری وارد حوزه‌های مختلف کاری بشن تا بتونن محیط‌ها رو برای هم‌جنس‌های خودشون مناسب‌تر کنن.
راستش موقع خوندن این کتاب، سرجمع خیلی غمگین و خشمگین بودم. خیلی چیزهایی که گفته بود رو از قبل می‌دونستم، ولی خیلی‌هاش هم جدید بود. مخصوصا ادعای اولیه‌ش که می‌گفت ادعای «خنثاجنسیت‌بودن»، معمولا در نهایت به «مردانه‌بودن» ختم می‌شه، چون مردانگی جنسیت پیش‌فرضه. من از این آدم‌هایی بودم که جنسیت رو کم‌اهمیت تلقی می‌کنن و معتقدن تصمیم‌ها باید با در نظر گرفتن مسائل دیگه‌ای اتخاذ بشن؛ولی حالا دارم فکر می‌کنم که شاید همچین عقیده‌ای بیشتر به درد یه دنیای ایده‌آل بخوره. نمی‌دونم. باید بیشتر به همه‌ش فکر کنم و بالا و پایینش کنم. عجالتا، اگر می‌تونستم، این کتاب رو به خیلی‌ها یا شاید اصلا به همه پیشنهاد می‌کردم. حتی اگر خودش چیز خاصی نباشه، به نظرم می‌تونه درهای جدیدی رو به روی آدم باز کنه.
        

1