معرفی کتاب گیلداد اثر حسن قلی پور سدید

با انتخاب ستارهها به این کتاب امتیاز دهید.
در حال خواندن
0
خواندهام
3
خواهم خواند
4
توضیحات
...دلش سخت برای بمانی میتپد. نگران خاموش شدن چراغی بود که باد در سر داشت. دوست داشت همهچیز به همان روزهای خوش کودکی و نوجوانیاش برگردد. روزهایی که گذر نامرئی آسمانها را بهتر از گذر زمینی میشناخت. روزهایی که هروقت دلش میگرفت، روی تپهی گلی کنار شالیزارشان مینشست و ملودی «رعنا» را نیلبک کوچک چوبی و دست سازش مینواخت. بعد منتظر میماند تا نغمهها بال دربیاورند و تا قلب بمانی پر بکشند. آن وقت بود که دیگر بمانی هم آرام و قرار نداشت. بهانهها بود تا او بتواند با دامن بلند چیندار و روسری زردرنگ که دو سرش را همیشه از شانهها عبور میداد سوار بر مادیان سفیدش از گذر زمینهای کدخدا بگذرد و با تبسمی شیرین، خیال عاشقش را تا مدتها با خودش ببرد...»
یادداشتها