آرزوهای بزرگ
با انتخاب ستارهها به این کتاب امتیاز دهید.
در حال خواندن
2
خواندهام
18
خواهم خواند
2
نسخههای دیگر
توضیحات
نام خانوادگی من پریپ، و اسم کوچک من پیلیپ است. از کودکی، هر دو اسم را ادغام کردند و مرا پیپ صدا زدند.من با خواهر و شوهر آهنگرش در منطقه ای مردابی زندگی می کردم. اولین خاطره ی آشکاری که به یاد دارم، روز سردی در هفت سالگی ام بود. من به تنهایی در حیاط کلیسا سرِ مزار والدینم بودم. می دانستم که زمینِ صافِ هموار پشتِ حیات کلیسا مرداب بود. خط خاکستری، رودخانه است و باد از سمت دریا می آید. و می دانستم آن توده ی لرزانی که می خواست گریه کند پیپ بود.صدای وحشتناکی گفت: "صدات رو ببُر!" مردی از میان گورها برخواست. "بی حرکت بمون، شیطان کوچک، وگرنه گلوتو می برم!"
یادداشت ها
1402/6/16
1