جهاد مقدس: دفاع مقدس در بیانات حضرت آیت الله العظمی خامنه ای (مدظله العالی)

جهاد مقدس: دفاع مقدس در بیانات حضرت آیت الله  العظمی خامنه ای (مدظله العالی)

جهاد مقدس: دفاع مقدس در بیانات حضرت آیت الله العظمی خامنه ای (مدظله العالی)

4.2
3 نفر |
1 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

10

خواهم خواند

8

متاسفانه توضیحاتی برای این کتاب یافت نشد.

لیست‌های مرتبط به جهاد مقدس: دفاع مقدس در بیانات حضرت آیت الله العظمی خامنه ای (مدظله العالی)

یادداشت‌های مرتبط به جهاد مقدس: دفاع مقدس در بیانات حضرت آیت الله العظمی خامنه ای (مدظله العالی)

            «جهاد مقدس» نام کتابی است که تابستان ۱۴۰۰ توسط انتشارات انقلاب اسلامی روانه‌ی بازار نشر شد. این کتاب که دربرگیرنده‌ی بیانات آیت‌الله خامنه‌ی درباره‌ی جنگ تحمیلی است، دیدگاه‌های ایشان را درباره‌ي ابعاد مختلف جنگ تحمیلی در ۱۰ فصل دسته‌بندی کرده است. این فصول عبارت‌اند از: ۱- مبانی و کلیات جهاد و دفاع؛ ۲- چرایی طمع دشمنان در تحمیل جنگ علیه ملت ایران؛ ۳- نقش تدین، معنویت و مبانی دینی در پیروزی دفاع مقدس؛ ۴- نقش مردم و اقشار مختلف مردمی در دفاع مقدس؛ ۵- نقش ارگان‌ها و نهادهای مختلف در دفاع مقدس؛ ۶- نقش دولت‌ها و سازمان‌های بین‌المللی در جنگ تحمیلی؛ ۷- دستاوردها، درس‌ها و عبرت‌های دفاع مقدس؛ ۸- الزامات مرتبط با دفاع مقدس؛ ۹- خاطرات؛ ۱۰- برخی شهدای شاخص دفاع مقدس.

بی‌اطلاعی بنی‌صدر از مسائل نظامی
در فصل نهم این کتاب (فصل خاطرات)، بخشی از مصاحبه‌ی آیت‌الله خامنه‌ای با شبکه‌ي دوم سیمای جمهوری اسلامی درباره‌ی خاطرات جبهه (پخش‌شده در تاریخ ۲۸ شهریور ۱۳۶۳)آمده است. در این بخش با عنوان «مقابله با کارشکنی‌های بنی‌صدر» صحبت از جلسه‌ای در حضور امام خمینی شده که آیت‌الله‌خامنه‌ای نسبت به اطلاعات اندک بنی‌صدر از ارتش انتقاد می‌کنند:
یک روزی خدمت امام بودیم؛ من مثلا شِکوه می‌کردم خدمت امام که به نظرات ماها و دیگران گوش داده نمی‌شود و از جمله گفتم که ایشان – یعنی بنی‌صدر – در امر ارتش ورود ندارد. بنی‌صدر برآشفت و گفت که «من تاریخ ۲۵۰۰ ساله‌ی ارتش ایران را بلد هستم، شما چطور می‌گویید که وارد نیستم!» گفتم، بله من آن را نفی نکردم، شما ۲۵۰۰ سال تاریخ ارتش را می‌دانید، اما وضع کنونی ارتش و کار کنونی ارتش را اصلا نمی‌دانید. حقیقتش هم همین است، یک چیزی به او می‌گفتند، شب می‌نشست چند نفر برادرهای نظامی را جمع می‌کرد و با این‌ها مشورت می‌کرد و این‌ها هم به او خبر می‌دادند. او اصلا گزارش‌های آن‌ها را نمی‌فهیمد مثلا تا مدت‌ها نمی‌دانست پدافند یعنی چه، سلاح پدافندی یعنی چه، آفند اصلا یعنی چه، این چیزها را و اسم سلاح‌ها را نمی‌دانست؛ اشتباه می‌کرد تانک چیست، نفربر چیست، خمپاره‌انداز چیست، موشک‌انداز چیست، توپخانه چیست، این‌ها را اصلا نمی‌دانست. لذا بود که از مسائل نظامی هیچ سرش نمی‌شد و آن‌ها به او یک چیزی می‌گفتند و این هم طوطی‌وار تکرار می‌کرد. مرتب می‌گفت که ما امکانات نداریم. ص ۳۳۷