چه کسی موتسارت را کشت؟

چه کسی موتسارت را کشت؟

چه کسی موتسارت را کشت؟

2.3
3 نفر |
1 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

1

خواهم خواند

4

"چه کسی موتسارت را کشت؟"، "چه کسی سر از بدن هایدن جدا کرد؟"، "چرا پاگانینی سکوت کرد؟"، "چه کسی چایکوفسکی را به دامان مرگ کشاند؟"، "چه کسی به هکتور برلیوز کمک کرد؟" و "چه گونه دانکن خفه شد؟". عنوان مطالبی است که مجموعه ی حاضر را تشکیل داده اند. این داستان ها در واقع حقایقی هستند از زندگی موسیقی دانان مشهوری که نامشان برای ما آشناست. با این همه به نکاتی برمی خوریم که به راستی سوال برانگیزند و در زندگی نامه های این هنرمندان هیچ اشاره ای به آن ها نشده است.

یادداشت‌های مرتبط به چه کسی موتسارت را کشت؟

            چه کسی موتسارت را کشت؟ (داستانهایی برای دوستدارانموسیقی) 

ارنست ویلهم هاینه / ترجمه‌ی علی اسدیان / تهران، نشر ماهی، ۱۳۹۴،چ۲، ۱۵۲ص، ۱۳۰۰۰۰ ریال


افولِ گام به گام ایده‌یی ناب!؟


شما در این کتاب با روایت‌هایی واقع‌گرایانه، اما تا حدی مبهم ورازآلود مواجهید که عمیقاً شگفت‌انگیز هم هستند. این کتاب آنطور کهبر روی جلد آن هم آمده فقط علاقه‌مندان به موسیقی را هدف نگرفتهاست و می‌تواند برای خواننده‌یی دور از جهان موسیقی نیز کتابیجذاب و غافلگیر کننده باشد.

«چه کسی موتسارت را کشت؟» مشتمل است بر چهارده داستانکوتاه که تمامی آنها با سوالی نسبتاً گروتستیک آغاز می‌شود که درواقعیت، روایتی حقیقی از زندگی موسیقی دانان برجسته‌ی جهاناست.

همانطور که در پشت جلد هم آمده است: «این کتاب ساخته وپرداخته‌ی یک نویسنده‌ی کتاب‌های جنایی نیست. بحث بر سر حقایقجهان موسیقی است. شما هم بازرسید و هم بازپرس» 

ارنست ویلهلم هاینه همانطور که خود نیز بدان شاره می‌کند همهمدارک و واقعیات را به دست خواننده می‌سپارد و چندی از چهاردهواقعه سوال محور را بدون پاسخ و پایان بندی رها می‌کند. وقایعیکه کمتر در زندگی نامه‌ی این هنرمندان شهیر به آنها بر میخوریم.جذابیت سبک روایی هاینه در این است که با استفاده از جملاتی گاهاًبسیار ساده خواننده را به متن داستان می‌کشاند و نه گیج و گنگ، کهشگفت‌زده و سرخوش رهایش می‌کند تا در پرتو نوری که ویلهم هاینهبه وقایع تابانده است، خود به آنچه که می‌باید دست پیدا کند.

«چه کسی موتسارت را کشت؟» مجموعه داستانی در شکل پذیرفتهشده و متعارف نیست. کتاب به شکل روایی نوشته شده که فقطبازگوکننده اتفاقاتی عجیب از زندگی افرادی مشهور باشد. سبکروایتی که اقلب با اشکال کلاسیک، مدرن و پسامدرنی که از داستانکوتاه در ذهن داریم قرابتی ندارد.

در اولین داستان که نام کتاب هم وامدار همان است و نزدیک ترینبخش به ایده اصلی «بازرس و بازپرس» نیز به شمار می‌رود، کوشیدهشده تا پرده از راز مرگ اتفاقی موتسارت در سی و پنج سالگیبرداشته شود. موتسارت درست پس از ساخت یکی از نبوغ‌آمیز ترینآثارش، در اوج شهرت و موفقیت درگذشت و عجیب‌تر آنکه بسیار باتعجیل به خاک سپرده شد. تاریخ‌ نگاران هنر در گذر این سالها بسیاربه مرگ او پرداخته‌اند و گمانهای بسیاری را در باب علل مرگش ساخته‌اند و در این حدسیات افراد مختلفی، حتی از نزدیکان وی به قتلشمتهم شده‌اند. اما نویسنده با طرح هر یک از این اتهام‌ها به سانداستانهای جنایی، خواننده را وا‌میدارد تا خود کارآگاهی را به عهدهبگیرد و پرده از واقعه‌یی رازآمیز بردارد.

البته نمی‌توان از نظر دور داشت که ایده‌یی که نویسنده در داستاناول با جذابیتی تمام آن را پرداخته است، پله پله در داستانهای بعدیمحو می‌شود و گاها فقط به بیانی ویکی‌پدیایی از زندگیموسیقیدانی شهیر تنزل پیدا می‌کند. بیانی دایرةالمعارف محور کهفقط با سبک روایی جذاب آمیخته است؛ و این نوع روایت در داستانِ«چه کسی سر از تن هایدن جدا کرد؟» به نازل‌ترین شکل خود بروزمی‌کند

در کنار جذابیت های خاص این اثر و نقد مهمی که بر آن وارد است وشرح داده شد، ترجمه‌ی علی اسدیان نیز با کمی اغماض نسبتاً روان وخوشخوان است، و جز در مواردی اندک نقدی بر ترجمه وارد نیست؛برای نمونه برگردان یک شعر در داستان «چه کسی باخ و هندل را کورکرد» به هیچ روی سنخیتی با کلیت نحوه روایت در کتاب ندارد وگاهی نیز می‌توان بر عدم یکدستی در ساختار روایی ترجمه نیزایرادهایی را وارد دانست.

شاید در جمله‌یی کوتاه بتوان به تعریف «چه کسی موتسارت راکشت؟» پرداخت: ایده‌یی بی نهایت جذاب در کشاکش فراز وفرود...!؟



نوشتاری برای جهان کتاب