لیست‌های کتاب

سبکی تحمل ناپذیر هستیدورماندگیزندگی جای دیگری است

میلان کوندرا

6 کتاب

نویسنده‌ای که معتقد باید آثارشو بشناسید... آخرین باری که با تلویزیون مصاحبه کرد سال ۱۹۸۴ بود و آخرین صحبتش با مطبوعات هم به ۱۹۸۶ برمی‌گرده. در رمان جاودانگی ملاقاتی خیالی بین همینگوی وگوته در آن دنیا شکل میده و صحبت این دو درباره جاودانگیه. همینگوی شاکیه که بعد از مرگش همه ترجیح می‌دن که زندگی خصوصی‌اش از خلال زندگینامه‌هایی که درباره‌اش نوشته می‌شه بخونن تا اینکه خود آثارشو. گوته هم پاسخ می‌ده که کسی تقصیر نداره جز خودش، چون در زمان حیاتش برای رسیدن به جاودانگی هر کاری کرده بود. و این کوندرا که از زبان همینگوی می‌گه: "اشتباه می‌کنی، من کتاب‌ نوشتم، همین. هرچند هرگز مخالفتی با اینکه کتاب‌هایم جاودانه باشند ندارم. من آنها را به گونه‌ای نوشته‌ام که نمی‌توان کلمه‌ای را تغییر داد. همه تلاشم برای مقاوم کردن آنها در برابر حوادث بود. اما به عنوان یک انسان، به عنوان ارنست همینگوی، جاودانگی برایم ارزشی ندارد." اما با این وجود اون خودشو تو رمان‌هاش معرفی میکنه و در رمان سبکی‌تحمل‌ناپذیر هستی می‌گه:《 شخصیت‌ها در رمان‌های من امکانات غیرواقعی خودم هستند. به همین دلیل است که به همان اندازه که دوستشان دارم از آن‌ها ترس هم دارم. هرکدام از آن‌ها مرزی را ترسیم می‌کند که خودم ترسیم کرده‌ام. زیرا آن سوی مرزها رازی آغاز می‌شود که رمان در پی آن است. رمان اعتراف نویسنده نیست، بررسی زندگی انسانی در تله ی دنیاست.》 کوندرا در کتاب‌هایش در پی قهرمان‌سازی نیست، بلکه برای شناختن همه انسان‌ها و جسم و روح آن‌ها رمان می‌نوشت البته با اینکه بگن کتاباش روانشناختیه مخالف بود و در کتاب هنر رمان اینطور می‌گه:رمان‌های من روان‌شناختی نیستند. "به طور دقیق تر: آنها خارج از زیبایی شناسی رمانی هستند که معمولاً روانشناختی نامیده می شود."«همه رمان‌ها، در هر عصری، با معمای خود سروکار دارند... اگر من خودم را خارج از رمان به اصطلاح روان‌شناختی قرار دهم، به این معنا نیست که می‌خواهم شخصیت‌هایم را از زندگی درونی محروم کنم. فقط به این معنی است که معماهای دیگری وجود دارد، سؤالات دیگری که رمان های من در درجه اول به دنبال آن هستند... درک خود در رمان هایم به معنای درک اصل مسئله وجودی آن است. برای درک رمز وجودی آن." و در جای دیگه در توضیح در مورد رمان دورماندگی می‌گه :"داستان‌نویس در خدمت روایت تاریخ نیست. او به دنبال توضیح یا روایت تاریخ نیست، بلکه بدنبال کشف جنبه‌های ناشناخته‌ی بشریت است. اتفاقات بزرگ بشری برای او مثل پروژکتوری است که ناگهان زوایای تاریک را روشن می‌کند و ماسک آن‌ها را برمی‌دارد." آثار کوندرا معمولا در ترجمه با سانسور زیادی مواجه میشه چون کوندرا به تجارب بدن مندی انسان در تجربه فردی و بین فردی اهمیت زیادی میده. اما در این لیست سعی کردم ترجمه‌هایی معرفی کنم که از سانسور کمتری برخوردار هستند و یا سانسور آسیب کمتری به روایت داستان وارد کرده. لیست به روز میشه. برای هر کتاب سعی کردم یادداشت مناسبی قرار بدم.

2

پاریس فرانسهسال های افول‬‏‫: پاریس دهه ی 1930پاریس: جشن بیکران

شکسپیر و شرکا

6 کتاب

پس ازپایان جنگ جهانی اول و از حدود سال ۱۹۲۰ تا ۱۹۴۰ و آغاز جنگ جهانی دوم پاریس به یک کانون ادبی بزرگ در اروپا تبدیل شده بود. علاوه بر شاعران و نویسندگان فرانسوی بسیاری از شاعران و نویسندگان و منتقدان ادبی و هنری بزرگ اروپایی و آمریکایی نیز در پاریس حضور یافتند.... سال ۱۹۱۹ و کمی قبل از به اوج رسیدن این جریان ادبی بزرگ سلویا بیچ که زنی آمریکایی بود تصمیم گرفت برای ادامه زندگی در پاریس بماند و با کمک‌های دوستش آدرین مونیه اولین کتابفروشی انگلیسی زبان پاریس را افتتاح کرد؛ کتابفروشی شکسپیر و شرکا... سیلویا به واسطه دوستی با آدرین مونیه با بسیاری از بزرگان ادبیات پاریس در اون روزگار دوست شد و از همان روزهای اول پای بزرگانی چون لاربو، آندره ژید ، دوامل ، فارگو ، رومن و خیلی‌های دیگر به شکسپیروشرکا باز شد... حدود یک سال بعد سروکله ارنست همینگوی جوان نیز پیدا شد و کمی بعد ملکم کاولی هم از راه رسید... تابستان ۱۹۲۰ جیمز جویس و ازرا پاند هم از انگلستان آمدند. در سال‌های بعد مک آلمن ، برایهر ، فورد مکس فورد ، فیتز جرالد ، پره وو ، تی‌ اس الیوت ، ساموئل بکت ، جرج انتایل ، بسکی سایه و خیلی‌های دیگر هم از راه رسیدند. و همه ی این‌ها در شکسپیر و شرکا به دور سیلویا بیچ جمع شدند و آثار درخشانی در ادبیات و هنر خلق کردند. بسیاری از افراد شهرت شکسپیر و شرکا را به دلیل حضور این نویسندگان بزرگ می‌دانند اما حقیقت برعکس این داستان است... این سیلویا بود که محفل و پناهگاهی امن برای حضور این نویسندگان و شاعران در شکسپیر و شرکا ایجاد کرد، او بدون هیچ چشم داشتی از هر استعدادی که احساس میکرد ارزشمند است حمایت می‌کرد و بسیاری از این نویسندگان و شاعران مدیون تلاش‌های سیلویا بیچ هستند همچون جیمز جویس که دقیقا زمانی که هیچکس حاضر نبود کتاب اولیس او را که یک شاهکار ادبی محسوب می‌شد، به این دلیل که محتوایش غیراخلاقی تشخیص داده شده بود چاپ کند، این سیلویا بیچ بود که به عنوان اولین کتاب انتشارات شکسپیروشرکا این کتاب را چاپ کرد. و بعد آنرا بین کتاب‌های شکسپیر بسته‌بندی می‌کرد و به انگلستان و امریکا می‌فرستاد. و تا ده سال بعدهم تنها ناشر اولیس بود. و یا همینگوی که بعد از همه ی حمایت‌های سیلویا حتی زمانی که یک نویسنده اسم و رسم دار شد باز این سیلویا بود که اولین آثار اورا ترجمه و در فرانسه و اروپا به فروش رساند.... این لیست متشکل از کتاب‌هایی است که به همان روزهای طلایی دهه ۱۹۲۰ و ۱۹۳۰ پاریس می‌پردازد... این لیست به روز خواهد شد...

91