جزئیات فعالیت

      این بخشی که تاریخ دانشگاه رو مرور کرده خیلی جالب بود. ازونجایی که من معتقد به اینم که تجربه‌های خودمون رو نباید به اطلاعات دیگران آلوده کنیم، خیلی نرفته بودم سراغ این که ببینم دانشگاه چجور جاییه و من باید توش چیکار کنم و از هیچ‌کس، مطلقا هیچ‌کس نپرسیدم که اونجا باید چیکار کنم.
در همون نقطه‌ای که قرار داشتم سعی می‌کردم تصمیم بگیرم و انصافا نتیجه هم بد نشده. اما خب باید بپذیرم که از همون روز اول ورودم تا همین روز آخر خروجم خیلی ناامید شدم. ناامید از ساختار و نهادی که باید بزرگترین کارهایی که در این مملکت میشه انجام بشه رو انجام بده اما جیره‌خور دولته و از وظایف چند‌گانه‌اش فقط «آموزش» رو انجام میده و بقیه رو بسته به درخت؛ تازه اگر بپذیریم که اون آموزش رو هم واقعا داره انجام میده.
ینی کلمه به کلمه‌ی این ۶۴ صفحه‌ای که خوندم خون دل بود. خون دلی که به واسطه زیست دانشگاهی خوردیم. 
شاید اگر در همان دوران جوانی از وضع دانشگاه بهتر خبر می‌داشتم کمتر غصه می‌خوردم و خودخواه‌تر می‌شدم و سریع‌تر برای فرار از این سیستم دانشگاهی برنامه می‌ریختم؛ حالا یا ادامه تحصیل در جایی دیگر یا اساسا قطع تحصیل!
(اگر این گزارش پیشرفت این بنده‌ی حقیر در شما ناامیدی ایجاد کرده پوزش می‌طلبم اما باور کنید منشأ این ناامیدی خود من نیستم. کلا خوندن کتاب‌هایی که مربوط به وضع دانشگاه‌ها در ایرانن=افسردگی برای فارغ‌التحصیلان)
    
376
50

27

(0/1000)

نظرات

عجب پرانتزی پر غمی😢. لزوما هم نمی‌خواد فارغ‌التحصیل باشی که افسردگی و خمودی به جونت بیوفته. بخدا ما بچه مچه‌ها هم فسرده خاطر می‌شیم. 
1

3

نمی‌گم شماها افسرده نمی‌شید اما چون ممکنه همین «در حرکت بودن» تا حدی شادابی و نشاط به ارمغان بیاره احتمالا دوز ناراحتی‌تون از مایی که فعلا یا کلا ازش اومدیم بیرون کمتره. مثلا همین خود من وقتی دیروز سر کلاس به عنوان مستمع آزاد شرکت کرده بودم یه مقداری حالم بهتر بود؛ اون لذّت فهم باعث میشه یه چیزایی رو موقتا بتونیم نادیده بگیریم. 

1

روشنا

روشنا

1403/11/28

موقع کنکور به خودم می‌گفتم این آخرین باریه که مجبوری فقط به خاطر نمره و رتبه بخونی 😢
دانشگاه، رویای بر باد رفته...
2

3

واقعا رویای برباد رفته. نمی‌دونم در آینده وقتی میخوام به فرزندانم توصیه کنم که درس بخونن و در پی فضل و کمال باشن بهشون بگم دانشگاه هم ممکنه ضد کمالات باشه یا نه :) 

2

روشنا

روشنا

1403/11/28

حتماً ذکر کنید ☹️
@MehrdadCSRTR 

1

هعییی
ناامید بودیم، هستیم و احتمالا حالاحالاها خواهیم بود 🚶🏻‍♀️
1

2

تنها روزنه‌ی امید اونجاست که ناامیدی خودش مقدمه‌ی امید بستن به چیزهای دیگس... 

3

ولی با توجه به چیزی که از تجربه ملت تو دانشگاه‌های دیگه (خارج از کشور) خوندم می‌تونم بگم که خیلی وقت‌ها آسمون اونجا هم همین رنگیه، مخصوصا تو تحصیلات تکمیلی.
8

5

آسمون اونجا هم همین رنگه رو اجازه بدید نپذیرم :) منکر ناهنجاری‌های موجود در «خارجستان» نیستم اما با گفتن این جمله به نظرم صرفا از موجودیتی به اسم دانشگاه بریدیم و امیدی هم به اصلاح یا بهبودش نداریم؛ تنها راه‌حل میشه انحلال چنین ساختار‌هایی! 

2

نپذیرید! اصراری ندارم :)
ولی نمونه‌های متعددی براش سراغ دارم. و اینکه پذیرفتنش اصلا به معنای بریدن از موجودیتی به اسم دانشگاه نیست! اتفاقا اونور آب چون این مشکلات رو پذیرفتن دارن فکر می‌کنن خب حالا چه کار کنیم که درست بشه یا حداقل بدتر نشه؟
@MehrdadCSRTR 

0

با توجه به اینکه در دفاع از حرفی که زدید اصراری ندارید و احتمالا اهمیتی هم براتون نداره، بنده تمایلی به ادامه‌ی گفتگو در این موضوع(که از قضا بسیار هم مهم و جذابه) ندارم.  
 @szm_books  

0

ملیکا🌱

ملیکا🌱

1403/11/28

نه فقط دانشگاه، که آموزش و پرورش هم... مدرسه هم...
:(((((((((((((((((((
3

3

اصلا اصل فتنه که همونجاست :) این روند مزخرف و غیرقابل دفاع از همون آموزش و پرورش شروع شده و بعضا دچار ترقی معکوس(و در مواردی ترقی عادی) شده. کسی هم از بالا به فکر تغییر نیست حقیقتا. از پایین هم که زورمون نمی‌رسه. 

3

ملیکا🌱

ملیکا🌱

1403/11/28

ناامیدی همون‌جایی میاد که کسی به فکر تغییر اساسی نیستش. نهاااایت تغییراتی که در آموزش و پرورش داده می‌شه اینه که امسال مثلا کتاب ریاضی پنجم دبستان صفحه ۶۲۷۲۸۲۹امش یه کلمه‌ش تغییر کرده:))
درحالی‌که به تغییرات اساسی و بنیان‌برانداز نیازه و این تغییرات اساسی حتّی اگه از همین فردا هم آغاز بشه کلی طول می‌کشه تا به بار بشینه ولی این بده که کسی به فکر تغییرات اساسی نیست یا زورش نمی‌رسه یا بلدش نیست یا...و همین‌طور نسل‌ها به باد می‌ره کما این‌که نتیجه خروجی‌های آموزش و پرورش و دانشگاه‌ها شده همین نسل امروز که...
و درد بیشتر این‌جاست که نه فقط آموزش و پرورش که خیلی از نهادهای ما نیاز به تغییرات اساسی دارن و کسی به فکر تغییر اساسی و مهم نیست و و و...
@MehrdadCSRTR 

2

کسانی هستن که به فکر تغییر هستن. چه آموزش و پرورش چه نهادهای دیگه. ولی سیستم‌ها انقدر غیرقابل انعطافن که این جور افراد معمولا تودهنی می‌خورن و با همین بازخوردهای منفی در نهایت به «هم‌رنگ جماعت بودن» رضایت می‌دن.  
 @Melika_sm 

1

اگر هدف فهمه،فقط کتاب، مقالات مفید جدید و پژوهش مستقل (لازمه بگم به نظر من؟)🙂
1

1

راستش دقیق منظور شمارو متوجه نشدم. اگر ممکنه کمی بیشتر توضیح بدید. 

1

منظورم اینه که اگر بخش اصلی دانشگاه متمرکز بر آموزش است خب می‌توان همه آنها را در کتاب‌ها خواند. در واقع بخش مهم تدریس اساتید محترم هم از کتابهای خودشان یا سایر اساتید است. فقط می‌ماند  بخش جدید و در حال توسعه علم، که آن هم عموما در مقالات جدید آن حوزه علمی یافت می‌شود. 
پژوهش اما بحثش جداست اگر بخواهیم در بخش کوچکی از  رشته مطالعاتی‌مان (بخش بزرگ بخاطر عمر کم انسان ممکن نیست) عمیق‌تر شویم جز از مسیر پژوهش ممکن نیست. ولی نه پایان نامه و رساله که بیشترین نتیجه و خروجی‌اش به نظر من فرسودگی دانشجوست. (این البته دانشکده به دانشکده و استاد به استاد فرق دارد). اگر بشود پژوهش مستقل در یک حوزه انجام داد، آن هدف هم میسر می‌شود.
@MehrdadCSRTR  
7

1

در مورد مطالبی که فرمودید چند نکته به ذهنم می‌رسه(برخی موارد رو هم علی‌رغم توضیحتون همچنان متوجه نشدم): 
۱-کارکرد‌ دانشگاه فقط محدود به آموزش نیست. پژوهش، مهارت‌آموزی، رشد اخلاقی، نقد فرهنگی رو هم از کارکردهای مهم دیگه‌اش می‌دونن. بنابراین اینکه دانشگاه صرفا جایی برای «آموزش» دیده بشه ناقص کردن دانشگاه و آسیب بهش زدنه.
۲-آموزش در همه‌ی رشته‌ها یک جور فهمیده نمیشه. در برخی رشته‌ها متن‌خوانی ارزش به شدت زیادی داره و دانشجو و استاد اساسا حول متن باید فهم‌شون رو سامان بدن. در برخی رشته‌های دیگه متن نقش کمتری داره(هیچ وقت حذف نمیشه) و کلاس درس و تجربه‌ی آموزش از طریق تدریس در یادگیری خیلی مهمه.
۳-حتی اگر فرض بگیریم که «خواندن» اصلی‌ترین راه آموزشه، باز میشه با این ایده همدلی کرد که برخی کلاس‌های آموزشی می‌تونن ضمیمه‌ای بر مطالعه‌ی استاد و دانشجو باشن و ساختار یک‌طرفه‌ی استاد به سمت دانشجو رو برهم بزنن. از قضا این روش کلاس‌داری محدود به دوره‌های متن‌محور هم نیست و همه جا کاربرد داره. 
(ادامه در کامنت بعد) 

1

۴-وظیفه استاد دانشگاه(علی‌الخصوص در تحصیلات تکمیلی) نه آموزش، بلکه هدایت آموزشیه. اگر فرایند آموزش رو برساختی بفهمیم و عامل اصلی رو هم دانشجو بدونیم، تدریس استاد یک امر فرعی شناخته میشه و تنها تسهیل کننده‌ی فهمه(در هر مقطعی). 
۵-آموزش فقط محدود به محتوای درسی نیست. منش و روش و سکنات استاد می‌تونه الگوی خوب/بدی برای دانشجو باشه. این هم قطعا آموزشه اما تقریبا خیلی وقت‌ها نادیده گرفته میشه.
۶-پایان‌نامه و رساله به نظرم چند هدف اصلی داره. اول این‌که یک خروجی ملموس و مشخص برای داوری خبرگان وجود داشته باشه که این‌ها بتونن بر اساس اون، شایستگی شخص رو برای اخذ مدرک تحصیلات تکمیلی احراز کنن. جدای از اون یک قالب خوب برای یکپارچه کردن فهم دانشجو از موضوع پژوهششه. بنابراین ذاتا ارزشی نداره اما در نظر داشتن این جهات دیگه ضرورتش رو مشخص می‌کنه.  
 @MehrdadCSRTR  

1

فکر می‌کنم شما دارید راجع به دانشگاه در شکل ایده آلش صحبت می‌کنید. شما دارید "باید" ها رو شرح می‌دهید.
من دارم راجع به شرایط کنونی دانشگاه هامون صحبت می‌کنم. اتفاقا خودمم دانشگاه خوبی درس خوندم. ولی واقعا اونچه شما توصیف کردید شاید ۱۰ یا ۲۰ درصد در عمل  محقق بشه....
@MehrdadCSRTR 

1

حالا شاید درمورد دانشجوی لیسانس بگوییم که خودش تنهایی و بدون استاد نمی‌تواند بخواند. اما ارشد و دکتری به نظرم می‌تواند.
@MehrdadCSRTR  

1

خب، اینکه گفتم آسمون همه جا تقریبا همین رنگیه به خاطر گزارش‌هایی بود که تو این چند سال تو خبرنامه نیچر خوندم.
مثلا‌ اینکه به طور کلی یه روند کاهشی تو اقبال ملت به تحصیلات تکمیلی و کار آکادمیک وجود داره. و اینکه فضای آکادمیک فشار زیادی به ملت میاره، به قول خودشون publish or perish! و همچین فرهنگی باعث شده تمرکز ملت بیشتر رو کمیت باشه تا کیفیت، مثلا از یه دانشمند معروف و پیر فیزیک نقل قول آورده بود که من اگه الان می‌خواستم کار کنم هیچ‌کدوم از این کشفیات درخشان رو نمی‌تونستم داشته باشم.

1

یه بارم یه نظرسنجی از دانشجوهای دکترا رو منتشر کرده بود که می‌گفتن خیلی‌هاشون به نون شبشون محتاجن، نه تو ایران تو آمریکا. یه بخش دیگه از مشکلات هم مربوط به خانوم‌هاست. بازم ما فکر می‌کنیم بقیه جاها برابری کامله و اینجا نه. در صورتی که مثلا نظرسنجی از ۳۸ تا کشور نشون می‌داد خانوم‌ها ۴۰ درصد بیشتر از مردها مجبور میشن کلا کار آکادمیک رو رها کنن و مثلا مثل کشور ما تو کشورهای پیشرفته هم بار اصلی نگه‌داری از بچه‌ها به دوش خانوم‌هاست که باعث می‌شه نتونن به اندازه آقایون روی کارهای پژوهشی وقت بذارن.
البته این تیکه دوم حرفم بر خلاف اولی بیشتر مربوط به حواشی و محیط فعالیت‌های پژوهشیه نه اصل پژوهش، هر چند که به نظرم اهمیتش کمتر نیست.

1

خلاصه اینکه من خودم به عنوان کسی که این دوره رو گذرونده غر زیاد دارم که بزنم و زدم :) و قبول دارم که تو خیلی از موارد وضعمون حداقل از کشورهای پیشرفته بدتره. منتها حرفم اینه که وضع تحصیلات تکمیلی تو این کشورها هم همچین گل و بلبل نیست و به خاطر این مشکلات خیلی‌ها تصمیم گرفتن کلا عطای کارهای آکادمیک رو به لقاش ببخشن.
16

1

ممنونم که نظرتون رو کامل نوشتید. متوجه شدم که از چه جهت می‌گید آسمون همه جا یه رنگه و تا حدودی حرف درستیه. اما خب کتابی که براش گزارش پیشرفت نوشتم موضوعش ارزشیابی اخلاقی از فعالیت‌های معرفتی دانشگاه و دانشگاهیانه. اینکه کار آکادمیک دشواری‌هایی داره و به اندازه‌ی سختیش آورده نداره و اونطور که انتظار داریم در نهایت رفاه برامون نیاورده کاملا پذیرفته است اما زمانی این دشواری‌ها غیرقابل تحمل میشن که می‌بینیم اساتید بعضا هیچ تعهد اخلاقی-معرفتی‌ای به کاری که انجام می‌دن ندارن و صرفا در تلاشن که جای پاشون رو در دانشگاه با همون انتشار مقالات سفت کنن و از قضا همون هم برای تثبیت‌شون کافیه. اون خون دلی که بنده در نظر داشتم ناظر به منش و کاراکتر افراد بود؛ با فرض این‌که همه‌ی مشکلات دیگه باپرجا باشه اون چیزی که باعث میشه همه‌ی این دشواری‌ها بیشتر به چشم بیاد اینه که آدم در دانشگاه به واسطه‌ی رفتار و کردار ناشایست کسانی که باید از نظر اخلاقی محوریت داشته باشن حس عبث بودن پیدا می‌کنه. کسانی که باید الگوی فضیلت‌مندی برای دانشجوها باشن کمیت‌شون لنگ می‌زنه و اینه که یک زشتی خاصی به همه‌ی کاستی‌ها میده. 

1

من از اساتید خیلی کشیدم... ولی الان یعنی به نظرتون جای دیگه اینطوری نیست؟
@MehrdadCSRTR 

1

در چند مورد به نظرم وضع در برخی کشورها بهتره(هیچ کدوم مدینه فاضله نیستن اما وضع بهتره): ۱-کیفیت تدریس و کلاس‌ها ۲-هدایت و سوپرویژن استاد برای دانشجوی تحصیلات تکمیلی ۳-امکانات آزمایشگاهی و دسترسی بهشون.  
 @szm_books 

1