مورسو خودشو در جریان زندگی رها کرده بود و میذاشت سرنوشت هرجا میخواد ببرتش. این بعضی وقتا خوبه و بعضی وقتا بد وقتی داشتم کتاب رو میخواندم تصویری بود که توی ذهنم میچرخید .
زندگی مثل دریا است . بعضی ها معتقدند دریا تا وقتی مقابله کنی موج هاشو میکوبه بهت زمانی که خودتو در جریانش رها کنی اون وقت میفهمی زیر سطح نا اروم و متلاطم اش چه ارامشی هست اون قدر آروم که غرق شدن رو فراموش میکنی. بعضی ها ام معتقدند باید بجنگی و خودتو روی سطح نگه داری تا پیروز بشی در هر صورت چیزی که نمیشه تغییرش داده اینه که هیچکس در مقابل دریا مقاوم نیست چه بجنگی و چه بپذیری در هر صورت روزی باید تسلیمش بشی حالا انتخاب با خود ادمه که تا لحظه اخر بجنگه یا بزاره جریان اب اروم و با ارامش اون رو با خودش ببره.
ولی از کجا معلوم شاید دریا مسافرش رو سالم به ساحل رسوند!؟ شما چی؟ میجنگید یا از جریان لذت میبرید ؟