یادداشت‌های دخترِماه (8)

آسمان پس از توفان
        و پایان مجموعه ای که با لحظه به لحظه ش زندگی کردم.
واقعا نمیدونم چی بگم، حقیقتا این کتاب رفت ته ته قلبم و از اونایی شد که هیچوقت فراموشش نمیکنم. 
با اینکه باهاش حرص خوردم، گریه کردم و اعصابم خورد شد واقعا از دوست داشتنی ترین چیزایی بود که خوندم. 
تقریبا همه شخصیتای مورد علاقم کشته شدن و واقعا نمیدونم نویسنده چطوری میتونه یکاری کنه آدم احساس پوچی کنه. 
دلم براشون تنگ میشه و احتمالا تا یه مدت زیادی برمیگردم و تیکه های مورد علاقمو دوباره میخونم.
و هلین، شخصیت مورد علاقم:) هیچوقت به چیزی که لیاقتش بود نرسید و کلا در طول کتاب قلبش شکست ولی باز قوی موند. واقعا بهش افتخار میکنم و از ته قلبم دوسش دارم، و تاحالا به اندازه اون برای کسی دلم نسوخته:(
ولی واقعاااا نمیدونم ضرورت کشتن هارپر این وسط چی بودددد. بچه بیچاره داشت زندگیشو میکرد:(
افسرده شدم براش. برای دارینم همینطور. 
ولی با داستانشون زندگی کردم و زندگی خواهم کرد. خوشحالم که این کتابو خوندم
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

4

اخگری در خاکستر
        و پایان جلد اول 
اول کتاب فکر میکردم ورود لایا به بلک کلیف یکم مسخره و بی دلیله ولی اخراش فهمیدم نه خیلیم منطقی بود 🤦‍♀️ 
ولی خیلی خوشم اومد از این کتاب ، خیلی قشنگ بود و شخصیتای اصلی خیلی دوست داشتنی بودن:)
ولی کاش هلین اونجوری نمیشد:((( خیلی امید داشتم به دوستی شون. کاش دشمن نشن باهم:(
حالا بریم ببینیم جلدای بعدی چی میشههه
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

2