یادداشت‌های سید احسان مرجانی بجستانی (2)

            .
یک بعدازظهر زمستانی بود،  که به خاطر تهیه طرح بهره برداری یک معدن از سمت قوچان به نیشابور می گذشتم، از کنار روستای کلیدر رد شدم. یاد کتاب کلیدر محمود دولت آبادی افتادم. کتابی که در سالهایی که کنکور داشتیم می تونست یکی از سوالهای ادبیات باشه. بلندترین رمان داستانی ایران با بیش از ۲۵۰۰ صفحه و ۱۰ جلد کتاب. 

در بین اینکه آیا با کتاب خواهم تونست ارتباط بگیرم یا نه و اینکه آیا این ماراتن به اتمام خواهد رسید خانمم کمکم کرد که دلم رو بسپارم به خوندن کتاب و بالاخره بعد چند ماه همراه شدن با گل محمد و خانوادش کتاب کلیدر رو به پایان رسوندم. چقدر محمود دولت آبادی توی کتاب به جزئیات اهمیت میده و به داستان چه شاخ و برگی میده. یاد کارتن فوتبالیست ها افتادم که وقتی سوباسا میخواست به سمت دروازه شوت کنه چند قسمت طول می کشید،  خیلی خوندن کتاب بهم چسبید، واقعا تجربه فوق العاده ای بود.  

از همسر عزیزم که با برنامه ریزی دقیق مالی و با استفاده از تخفیف های ناب تونست این کتاب رو بیاره تو کتابخانه خونمون هم ممنونم. 

از  نرم افزار camscanner هم ممنونم که کمک کرد کتاب رو تو وقتهای پرت محل کارم بتونم .‌مطالعه کنم.
عکس : @shokoofe.sadat.marjani
#کلیدر
#محمود_دولت_آبادی
          
                چقدر خواندن این کتاب به من چسبید و چقدر تحسین کردم جسارت خسروخان باباخانی را در نوشتن این کتاب و در اختیار قرار دادن تجربه ۳۰ ساله اعتیاد و رهایی خود. داستانی پر از فراز و فرود و پر از حسرت و ترس و امید و اشک و تعهد. بی شک اسطوره زندگی این مرد کسی جز ماه طاووس همسر قدران خسروخان نیست. و چه بسا نبودنش فرجام بی سرانجامی داشت برای خسروخان
چقدر من‌را میخکوب کردید و یک نفس کتاب را خواندم. لذت بردم و اشک ریختم و به غایت گم شدم در داستان مردی که روزی شعارش "مرگ را برای خود عروسی " می دانست.
سپاس بابت قلمت خسروخان
و مهمان میکنم همه را به خواندن این کتاب به غایت وحشتناک زیبا...
قول میدهم یک‌نفس بخوانید و عاشقش شوید هر چند کتابخوان‌نباشید...
#ویولون_زن_روی_خیابان
#خسروباباخانی
#نشرجام_جم
#کنگره_شصت
#اعتیاد
        

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.