یادداشتهای ملیحه ورمزیار (2)
1403/9/17
جوری که این کتاب رو در پیش بردم میتونه نشون دهنده جذابیت داستان برام باشه ؛ جزئیات کاملی که موقعیت ها رو توصیف میکرد باعث میشد حس کنم منم پشت درخت بلوط پیر یا بوته های بزرگ سرخس پنهان شدم و انتظار کیا ی عزیز را از صفحه ی اول تا خواب عمیقش روی قایق قدیمی ش میبینم ، گونه ای که حس میکردم من هم کنار جامپین و میبل روی صندلی های دادگاه نشسته ام و نگران مرگ کیا نه نگران بازنگشتن اون به مرداب هستم . مردابی که در نهایت برای من هم مثل تیت خانه شد .
با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش میشود.
3