یادداشت سید علی مرعشی
1403/7/9
دخانچی یک ایدۀ اصلی را در پسااسلامیسم مطرح میکند و آن استیت(تقریباً به معنای حاکمیت) است. او بر این اساس میکوشد تا ساختار حکمرانی اسلامی از ابتدای استقرار پیامبر (ص) در مدینه تا دیگر خلفا و حضرت امیر (ع) را براساس شاقول عدم یا وجود استیت و نتایج حاصل از عدم و وجودش بسنجد. او برخلاف نظر مرحوم داوود فیرحی و شاید رسول جعفریان که پیامبر را موسس اولین دولتشهر در مدینه (با ویژگیهای ابتدایی خود) میدانند، ایشان را -ظاهرأ به تبع نظر شریعتی- دنبالکنندۀ ایدۀ امت و نظام قبیلهامت میداند. نویسنده بین دو مفهوم «امت» و «استیت» فرق میگذارد. او بر این باور است که متفکرین اسلامی دچار پیشفرضی غلط یعنی ایجاد استیت (آن هم از نوع مدرن و نه کلاسیک) توسط پیامبر هستند که همین موجب شد هیچگاه ویژگیهای ماهیت استیت مدرن در قامت استیت اسلامی ظاهر نشود. البته او به خوانش اسلام سکولاریستی نیز میتازد و آن را ناشی از همین برداشت غلط از فعل پیامبر میداند. (ص۹۲) تا اینجا مهمترین ایراد کتاب ( به جز فصل اول که واقعاً عجیبترین و مغشوشترین بخش کتاب است و ضعف مبانی فلسفی و استنادات سطحی فلسفیاش آشکار است) صف طولانی ادعاهای بیدلیل و بدون استناد قطعی به صاحبان آن است که نویسنده با رندی از بیان آنها امتناع کرده تا ایدۀ اصلی خود را جلو ببرد. حدس بنده این است که مثالهای تاریخی و عینی نیز برای در امانماندن از تیغ سانسور سلیقهای و یا بدفهمی و حاشیهسازشدن کمتر مجال بروز یافتهاند. نگارنده در ادامه به تبیین کارکرد فهم حکما و فقها از نقش مذهب در سیاست و حکمرانی میپردازد و همزمان تحولات دیگر ایدههای حکمرانی سیاسیاقتصادی مانند لیبرالیسم، مارکسیسم و آنارشیسم را بررسی میکند تا نشان دهد که برای کنترل لوایاتان ایرانی، حمایت از کنشگری خلاق مذهب در جامع، سوژهسازی جامعه و مهار ناموزونیهای توسعههای جوامع مدرن راهی جز برقراری دیالکتیک بین گزارههای مذهبی و دیگر ایدهها وجود ندارد. او در این نوشتار پسااسلامیسم( با تعریف خاص خودش) را تکنیک تعامل رابطۀ سیاست و مذهب معرفی میکند و میکوشد از خاصیت- به قول او- تضاد این تز و آنتیتز به سنتزی برسد که اوج هماهنگی بین قوانین حاکم بر هستی و نوع ادارۀ نظامهای اجتماعی است. گویا «تکنیک» همان «چگونگی» ایجاد حقایق مطرحشده در گزارههای فلسفی است که غایب اصلی آثار ملاصدرا است. روغنی که چرخدندههای نظام معرفتی را میتواند به حرکت درآورد تا امتداد آن نهضتهای فکری را در استقرار درست و متوازن استیت، دولت و جامعه مشاهده کنیم. دخانچی در پسااسلامیسم بیش از آنکه به دنبال ارائۀ پاسخ به «چگونگی» باشد بیشتر در مقام تبیینکننده و هشداردهنده ظاهر میشود تا به زعم خود خلط روششناسی تحلیلگران تاریخی و سیاسی در نشناختن استیت و اقتضائات آن را به رخ بکشد و همگان را به احیای علوم انسانی و گفتوگوی انتقادی دعوت کند تا حقیقت از تضارب نظرات مختلف خود را نشان دهد. پ.ن: خواندن این اثر به دلیل تهیبودن از مثالهای عینی و تاریخی برای افرادی که سابقۀ مطالعه آثار فلسفی، فلسفه سیاست، جامعهشناسی و دانشهایی از این دست را ندارند دشوار و آزاردهنده است. هفت مهر ۱۴۰۳ 🖊️سید علی مرعشی 🎗️https://eitaa.com/marashi_books
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.