یادداشت
1403/4/17
📘شیاطین، فئودور داستایوفسکی از ابتدای کتاب پس از شناختن شخصیتها و فضای داستان همواره در جستجوی منظور داستایوفسکی و دغدغۀ اصلی او از نگارش این اثر بودم. گاهی برخی گفتگوها روح کلی حاکم بر طبقه اشراف و نگاه آنها به روسیه، مردمان و باورهای آنها را هویدا میساخت اما همچون بادهای ناپیوسته اکسیژن لازم برای گُر گرفتن آتش را نداشتند. شخصیت مرموز و عجیب داستان که نیکلای است و در ابتدا با کارهایش موجب تعجب حاضرین را فراهم میآورد و جریان یکنواخت روایت را مختل میکرد تنها عامل واقعی بینظمی بر پیکرۀ داستان بود. این فرد البته خیلی زود از صحنه داستان خارج میشود و دوباره در انتهای کتاب دوم با ورود خود پرسشهای جدیدی را پیش روی مخاطب قرار میدهد. در کتاب دوم (حوالی صفحه ۳۵۰) گفتگویی در میگیرد و بالاخره داستایوفسکی راضی میشود به صورت آشکارتری از زبان شاتوف حرف دل مخاطب را بزند و به کارهای نیکلای اعتراض کند و به او بتازد که چرا چنین میکنی؟ اعتقادات او در گذشته را به او یادآور شود و به نوعی از مانیفیست او برای روسیه پرده بردارد. نیکلای بیپرده پاسخ میدهد. او همه را عاجز از شناخت ملت روسیه میخواند. او باور دارد هیچکسی نسل جدید را نمیشناسد زیرا «همه اربابند»و درنهایت توصیه میکند تا از راه «کار و رنج» به خدا برسند و بار ثروت را از دوش فرو اندازند. حالا پس از پایان این اثر هزار صفحهای به این باور رسیدهام که باید دوباره آن را خواند! البته تضمینی برای رسیدن به همان نتیجهای که نقاد انتهایی کتاب به آن رسیده وجود ندارد! خواننده در اولین مطالعه صرفاً با منظومهای از حوادث تراژیک روبهرو میشود که به صورت صحنههای تئاتر یکبهیک از جلوی دیدگان مخاطب میگذرند اما فهم همۀ آنها و دستیابی به تصویری جامع از آنچه دقیقاً در حال رخدادن است دشوار است. هرچند نقد انتهایی اثر که بیش از ۵۰ صفحه است و بیشک به جمعبندی مخاطب کمک میکند اما به نظر بنده همچنان در ارائۀ چرایی چنین طرحی از سوی داستایوفسکی ناتوان است. حذف یکی از فصول در برخی نسخهها و اضافهشدن آن در انتهای داستان هم به معماگونهشدن این اثر بیشتر دامن میزند. نوع روایت اتفاقات و مشخصنشدن دلایل آنها یادآور کتاب خشم و هیاهوی فاکنر است. شما با اعمال شیطانی، دسیسههای مخفی و نجواهای اهریمنی روبهرو میشوید اما شاید راهی آسان به چرایی کارهای او نیابید. پ۱: به هر صورت مطالعه این اثر را به ۹۸ درصد مخاطبین خودم توصیه نمیکنم، مگر اینکه آماده باشند تا با اثری متفاوت از داستایوفسکی دست و پنجه نرم کنند. پ۲: خیلی بیش از اینها باید دربارۀ این اثر کار کرد و گفت و شنید اما چون مشابه چنین کاری را دربارۀ کتاب خشم و هیاهو انجام دادم و اکنون اولویتی ندارد از آن میگذرم. امیدوارم در زمانی بهتر و با اهلی مشتاق، پرسشهای خود را درمیان بگذارم. 🖋️سید علی مرعشی ۱۵ تیر ۱۴۰۳
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.