یادداشت Navid Kalahroudi

                برای کسانی که خود مستقیم با پدیده ای روبرو نشده اند درک چیستی آن پدیده نه تنها امکان پذیر نیست بلکه غیر قابل تصور نیز خواهد بود. جنگ یکی از آن پدیده های دهشتناک است به خصوص جنگ مدرن و روایت نویسنده این کتاب که خود نیز در جنگ جهانی اول به جبهه رفته بوده است عمیقا تکان دهنده است. کمتر نوشته ای را دیده ام که این چنین بتواند خواننده را با لحظاتی مواجه کند که حتی از خواندن آنها نیز وحشت و ترس به انسان دست می دهد. توصیفات جزئی نویسنده از جان دادن انسان ها، اعضای قطع شده بدن، خون و باقی مانده های گوشتی که چنان پخش شده که می توان آنها را با قاشق از روی دیوار جمع کرد و ... تنها گوشه ای از وحشت جنگ است. در حقیقت سربازان حاضر در جنگ همچون موجودی جدا افتاده از سایر انسان ها خواهند شد و همین است که پس از جنگ آنها توان همزیستی خودشان را با بقیه از دست می دهند. گویی در هنگام جنگ تنها زنده ماندن است که مهم است و بدن هایی آلوده، گرسنه، غرق در خون و لجن به چیزی جز نجات جان خود نمی اندیشند. در جنگ همه چیز جز زنده ماندن رنگ می بازد و دیگر زندگی معنایش را از دست می دهد. صحنه های حضور راوی داستان در بیمارستان، انتظار کشیدن برای فرا رسیدن مرگ، دیدن هم تختی هایی که یک به یک می میرند و پیکرهای نیمه جانی که التماس می کنند تا نجاتشان دهند تنها بخشی از حقیقت عریان جنگ است. جنگ هیچ نکته مثبتی ندارد، شجاعت و دلیری و این دست شعارها همه برای تهییج مردمانی است که خود مستقیم در جبهه نیستند. هیچ حماسه ای در کار نیست بلکه تنها مرگ و وحشت است که گریبان حاضران در جنگ را گرفته است و چه نام سنگینی بر کتاب نهاده شده : در غرب خبری نیست. گویی خبر در جبهه ی غربی مرگ و میر و از بین رفتن جان انسان ها نیست، گویی سربازان نه یک انسان که تنها یک عدد هستند که باید جای خالی شان را به سرعت پر کرد ولی اینها ظاهرا برای حاکمان خبر خاصی به حساب نمی آیند. 
ادبیات راهیست تا ما بتوانیم از طریق قوه تخیل چیزی و حسی و جایی را تصور کنیم که مستقیم در آن حضور نداریم. اگر کسی هست که از عفریت جنگ حمایت می کند و از درون خانه بی آنکه جنگ را بفهمد و ابعاد دهشتناکش را درک کند از جنگاوری سخن می گوید این کتاب متن مناسبی برای اوست تا وحشت جنگ را عمیقا حس کند.

#در_غرب_خبری_نیست
        
(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.