یادداشت سارا حسینی

                چون خورشید، یکی از  کتاب‌های مجموعهٔ صد جلدی داستان‌های شاهنامه اثر محمدرضا یوسفی است. یوسفی، در این مجموعه تلاش کرده روایتی نو از داستان‌های شاهنامه ارائه کند یا به عبارتی، شاهنامه را بازآفرینی کرده است. 
در این داستان که شخصیت اصلی آن جمشیدشاه است، سه خرده روایت تفکیک گروه‌های شغلی مختلف (موبدان، بازرگانان، کشاورزان و جنگاوران) و تعیین وظایف هر یک، مطیع کردن دیوان، دادگری و عدالت‌پیشگی جمشید شاه به هم‌می‌آمیزد و داستانی جدید پدید می‌آورد. بازآفرین، تلاش کرده در خلال داستان یک مانیفست سیاسی بدهد که بی‌نسبت با امروز ما نیست و آن این که پادشاه باید مثل خورشید برابرتاب بر همهٔ گروه‌های مردمی بتابد ، عدالت‌پیشه کند و گروهی را بر دیگران برتری ندهد، و الا به پشت ابرها می‌رود و دیگر، خورشیدی عالم‌تاب نیست.  در ظاهر، چنین چیزی  زیباست اما از سطح شعار فراتر نمی‌رود و به نظر نمی‌رسد بازآفرین منطق محکمی پشت این شعار زیبا در داستان ساخته باشد، چرا که اساسا چنین چیزی در یک نظام پادشاهی که در آن شاه، سایهٔ خداست، امکان تحقق ندارد. از طرفی، در این داستان، دیوان که همواره در برابر مردم قرار داشته و دشمن و دیگری بودند، بی‌ هیچ مقدمه پیشینی و بی هیچ تلاشی از سوی شاه، خود با دست خود، رام و مطیع پادشاه می‌گردند. این‌ها نقدهای ذهن بزرگسالانهٔ من است و نمی‌دانم کودکان گروه سنی ج و د، چه نظراتی در باب این اثر دارند. 
بازآفرینی‌‌های یوسفی، خلاقانه است و روایت جدیدی از شاهنامه را طرح می‌کند؛ از این رو مادامی  که خلاقیت و جذابیت در روایت،  برای ما اولویت باشد می‌توان این بازآفرینی ها را  با بچه‌ها و برای بچه‌ها خواند، اما اگر روایت داستان‌های اصیل شاهنامه برای ما اولویت باشد، شک دارم که بازآفرینی‌های یوسفی گزینهٔ متناسبی با این اولویت باشد. با این همه، بیشتر جلدهای این مجموعه، خواندنی است و با این که روایت‌های اصلی داستان‌های شاهنامه را به طور کل تغییر می‌دهد، دست کم می‌تواند بچه‌ها را ترغیب کند بروند اثر اصلی را بخوانند. من این را در کلاس شاهنامه‌خوانی موسسهٔ خونهٔ مادری، تجربه کردم  و زلف گره‌خوردهٔ بچه‌ها را به شاهنامه دیدم. 
        
(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.