یادداشت قدسیه پائینی
1402/1/4
داستان این کتاب به زمان جنگ جهانی دوم باز میگردد و بر مبنای واقعیت است. گاسی گریموند در این زمان یعنی سال ۱۹۴۰ همراه خانوادهاش در لندن زندگی میکند. چند روز پیش یعنی نهم سپتامبر آلمانیها بمباران لندن را آغاز کردهاند. آنها اول به مردم عادی کاری نداشتند اما حالا مردم عادی را هم در لندن و لیورپول و شهرهای دیگر هدف قرار میدهند. بمبها ساختمانهای اداری، مدارس، شهربازیها، کلیساها و خانهها را با خاک یکسان میکنند ؛ خانهها! جان شهروندان عادی، کسانی مثل گاسی، خواهرها و برادرهایش در خطر است . خانوادهٔ گریموند سه شب پیاپی تا صبح در زیرزمین میمانند. خانواده بعد از اتمام بمباران از پناهگاه خارج میشوند و میبینند همهچیز نابود شده است پس آماده میشوند تا بچهها را از طریق موسسهای دولتی به نام اسکان کودکان در خارج از کشور به جای امنی بفرستند. کودکان واجد شرایط کسانی بودند که بین پنج تا پانزده سال سن داشتند. این بار نود بچه اعزام میشدند. آنها باید به بندر لیورپول بروند تا از آنجا عازم شوند. ددر طول داستان اطلاعاتی مبنی بر این که اژدر المانی اطلاعاتی درباره کودکان حاضر در کشتی نداشتند و ارتش انگلیس این مطلب را پنهان کرده بود بیان می شود. هم چنین به استفاده ارتش انگلیس از این کشتی به عنوان حمل کننده طلا و مهمات در کنار کنار کودکان نیز اشاره دارد. کشتی مورد اصابت اژدر المانی قرار می گیرد و داستان شرح کشته شدن بسیاری از افراد حاضر در کشتی از جمله تعداد زیادی از کودکان است و هم چنین کشته شدن تعداد زیادی از هندی هایی که خدمه کشتی بودند اما حتی لباس مناسبی به تن نداشتند. در این داستان به بیان واقعیت های جنگ برای کودکان پرداخته شده است و غم و ناراحتی و اشفتگی آن بسیار زیاد است، چرا که تصویرنگاری جزئی از مرگ کودکان را دارد. نویسنده با استفاده از تصویرسازی مرگ کودکان به شکلی بسیار دردناک هم حس وطن دوستی در کودکان انگلیسی را ایجاد می کند و هم نفرت از دشمن را به خوبی ایجاد می کند. البته در این میان اشاره ای هم به خوی استعماری انگلیسی ها دارد که کارگردان هندی کشتی تنها با یک پیراهن نازک در سرمای اقیانوس رها شده اند و حتی لباس مناسبی هم به تن ندارند تا کمی مرگ آنان را در اثر سرما به تاخیر بیاندازد.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.