یادداشت همشهری جوان
1401/2/20
2.7
2
اگر حوصله خواندن سفرنامه حاج سیاح را ندارید و در عین حال دلتان نمیخواهد که از متن و دیدهها و شنیدههای او بی خبر بمانید، پس یک تیر و دو نشان بزنید و سفر با حاج سیاح احسان نوروزی (از نشر افق) را بخوانید. گرچه نوروزی ادعا می کند که کتابش را به عنوان گزارشی از نحوه گذران زندگیاش آن هم فقط برای دوستانش نوشته، ولی واقعا ماجرا این نیست. او کتاب خود را با چند بحث نظری کوتاه درباره رابطه با ترجمه و سفر آغاز میکند و بعد به سراغ حاج سیاح میرود؛ یعنی حاج محمدعلی محلاتی که در 23 سالگی عازم سفر میشود و هنگام خروج از ایران شایعه مرگش را بین مردم میاندازد تا خانوادهاش دیگر منتظر بازگشت او نباشند. درست 18 سال بعد وقتی لقب اولین جهانگرد مدرن ایران و حاج سیاح برازنده او میشود و به کشور باز می گردد، حکام محلی به او هشدار میدهند که در ایران حرف تمدن را به زبان نیاور که برای تو خطر جانی دارد. حاج سیاح در دهه 1860 در اروپا بوده و نوروزی در ماههای آخر سال 2010، یعنی حدود 150 سال بعد. نوروزی پنجاه و خردهای روز برای خودش در اروپا میگردد: وین، بوداپست، براتیسلاو، پراگ، برلین، آمستردام، پاریس، بارسلون، رم و توسکانی. مهمترین همسفر او در تمام این راههای طولانی حاج سیاح است مگر در پراگ که به شکل عجیبی جزئی از مسیر مشترکشان نبوده و نوروزی این شهر را بدون دیدههای او تماشا و تجربه میکند. حاج سیاح گاهی شریک خیالی نوروزی میشود و گاهی نوشتههایش با فونتی متفاوت در خط به خط یادداشت او، جا خوش میکند، مثل آنجا که میگوید: منتظر میمانم و کمی گپ میزنیم. میپرسند اهل کجایم و کارم چیست، هوس میکنم به سیاق حاج سیاح جواب بدم: الان اینجا، قبل از این را فراموش کردهام و از بعد هم خبر ندارم. کارم هم بیهوده گردی است، اما چنین نمیگویم، محترمانه جواب میدهم و میپرسم آنها چه رشتهای میخوانند: مدیریت توسعه. البته نوروزی کار را به همین پاراگراف های نقل شده از سفرنامه حاج سیاح خاتمه نمیدهد، بلکه مثلا حتی در انتخاب نوشیدنیهایش نیز خود را با حاج سیاح مقایسه میکند، مردی که هنگام تشنگی در جهانگردیاش فقط قهوه میخورده است. احسان نوروزی در پایان گزارش سفرش به هر یک از شهرهای اروپایی، به توصیف ادبی آن شهر میپردازد. برای نمونه درباره بارسلون میگوید: بارسلون وحشی است. برای رام کردنش بگذارید برای خودش جست و خیز کند و فقط تماشایش کنید. قلدر است و پرخاشگر، اما اگر از آن شما شد به شیری دستآموز بدل میشود. خلاصه آنکه سفر با حاج سیاح علاوه بر بازخوانی کوتاهی از نوشتههای جهانگرد قدیم ایران، مکانهای مختلفی را که در ادبیات جهان با آن مواجه شدهاید، شرح میدهد. شاید دلیلش این است که نوروزی خود مترجم است و رمانها و داستانهای زیادی از ملل دیگر خوانده است. مثلا وقتی در پاریس قدم میزند مینویسد: پاریس به عنوان عروس شهرها در نیمه قرن نوزدهم به حجله رفت. تا پیش از آن پاریس شهری متراکم، کثیف و گلآلود بود که هنوز جاهایی از آن از قرون وسطی دست نخورده باقی مانده بودند؛ نمونهاش محله نزدیک کلیسای نوتردام که توصیفش را میتوان در اثر ویکتور هوگو جستجو کرد. اگر بخواهیم رد تاریخ پاریس را در همان ادبیات پی بگیریم، بهترین نمونه توصیف دگرگونی پاریس و واکنش به آن در دهههای 1850 و 1860 را میتوان در آثار بالزاک و بعدتر به شکلی فزایندهتر در آثار بودلر یافت. البته پاریس کاملاً دگرگون شده ابتدای قرن بیستم را هم میتوان در رمان مارسل پروست جست. به قلم حورا صداقت نژاد، منتشر شده در همشهری جوان، شماره 519، 14 شهریور 1394
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.