یادداشت سهیل خرسند

کلیدر 5و6
        جلدِ پنجم و ششم به پایان رسید اما سفرِ من به کلیدر حالا حالاها ادامه خواهد داشت... .

در ابتدا عرض ‌می‌کنم که اگر عمرم به پایان نرسد در انتهای این سفرِ طولانی یک ریویوی اجمالی برایش خواهم نوشت اما حال همانند ریویویی که برای جلد‌های پیشین نوشته‌ام تنها به نکاتی پررنگ که در جلد پنجم و ششمِ کتاب به چشمم آمد اشاره می‌کنم.

اولا این دو جلد همانند دو جلدِ قبلی و کاملا برعکسِ دو جلدِ نخست فضایی کاملا مرد‌سالارانه داشت و جز اشاراتی به شیرو و لالا ما عملا با زنانِ قویِ داستان سر و کاری نداشتیم!

دوما فضا و موقعیتِ اجتماعیِ آن دورانِ ایران که توسطِ محمودخان دولت‌آبادی به زیبایی و شیواییِ هرچه تمام‌تر در چهار جلدِ نخست نگارش گردیده بود در این دو جلد کم‌کم رنگ و بوی سیاسی به خود گرفت و الان دیگه انتظار دارم در جلد‌های بعدی اتفاقات هیجان‌انگیزِ جدیدی رو در داستان بخوانم.

سوم اینکه من در مجموعه داستان‌هایی که پیش‌تر به قلمِ آقابزرگ علوی خوانده بودم با فضای جامعه در آن دوران و زندگیِ سخت مردم در دورانِ نظامِ ارباب رعیتی آشنا بودم اما در این کتاب این آشنایی به بالاترین سطحِ ممکنِ خود رسیده و غمی که از درون در موردِ زندگیِ این رعیت‌های دهقان حس می‌کنم اصلا قابل وصف نیست.

چهارم اینکه محمودخانِ دولت‌آبادی در توصیفِ شخصیت‌ها اطناب زیادی به خرج می‌ده، ممکنه برای عزیزانی که کتاب‌خوان هستند اما با کتاب‌های حجیم و طولانی راحت نیستند کمی خسته‌کننده باشه اما از نظر من این نحوه‌ی توصیف باعث میشه که دقیقا خودِ واقعیِ کاراکترها را بشناسیم و در کنارشان زندگی کنیم و این واقعا زیباست و هنرِ نویسنده.

پنجم اینکه نوشتنِ این ریویو چند روز پس از آن فاجعه‌ای هست که سلبریتیِ دوزاری(آقای رامبد جوان) با آن قه‌قهه‌ای که نشان از ابله بودنش داشت به بار آورد و از این تریبون استفاده می‌کنم و می‌گم درد و بلای نویسنده‌های ایرانی همچون محمودخان دولت ‌آبادی، عباس معروفی، صادق هدایت، آقابزرگ علوی و... بخوره تو فرق‌سر این ابلهان.

این ریویو به پایان رسید اما سفرِ من در کلیدر ادامه دارد و برایتان در آینده باز هم خواهم نوشت اما اگر عمرم کفافِ پایانِ این سفر را نداد، روی سنگِ قبرم بنویسید او در کلیدر با دنیا وداع کرد.
      
3

5

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.