یادداشت سادات
1402/6/13
داستان کسانی در دوران کرونا که با از جان گذشتگی ایستادند و دفاع کردند از مردم کشورشان در مقابل ویروس کرونا! داستان عشقی که در کرونا افتاد و عروس برای حفظ جان مردم مراسم نمیگیرد داستان مردمانی که از سرتاسر کشور برای کمک به دکتران و پرستاران به بیمارستان ها آمده اند تا با اتحاد خود دشمن را شکست دهند داستان دختری که قرار است به آلمان برود ولی برای نجات هموطنش در ایران می ماند و آخر سر اولین شهید مدافع سلامت این بیمارستان میشود و اسم بیمارستان به یاد اون تغییر میکند(این قسمت رمان خیلی دردناک بود) داستان بی قراری های نرگس و محسن در اوج کرونا، نرگس در بیمارستان و محسن در حال اجرایی کردن پروژه اش در آن سر کشور برای بیماران....! خلاصه که داستان جالبی دارد این کتاب و چه حقیقت تلخیست! :) کتاب خیلی قشنگی بود اما از اول جذب کتاب نشدم، وقتی بیشتر از 20 یا 30 صفحه خوندم جذب شدم، از اول داستان جذب نمیشید!
0
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.