یادداشت انتشارات به نشر

عقیله؛ با
                عقیله؛ با روایت مهمترین بخش های زندگانی حضرت زینب(س) تلاش داشته تا نقش آفرینی های وجود مقدس ایشان را در مقاطع گوناگون تاریخی با قلمی شیوا و هنرمندانه و ذوقی قابل تحسین برای خوانندگان گرامی بازگو کند.

سبک نوشتاری این کتاب به گونه ای است که مخاطب کتاب خود را در محضر حضرت زینب (س) می بیند و با بیان سطر به سطر کتاب، با ایشان سخن می گوید و در تمامی مراحل زندگی حضرت، حضور دارد.

نویسنده این کتاب خانم الهام امین است.


بخشی از کتاب عقیله را اینجا بخوانید:

صدای چیست زینب؟

-        نمی دانم. آرام باش جانم. هرچه هست، صدا از سمت مسجد می آید.

صدا به خانه نزدیک و نزدیکتر می شد.

دستت را بر قلب نهادی و «والعصر» خواندی....

-        ناگاه میان ان همه هیاهو شنیدی که کسی فریاد می کرد:

«امیر المومنین کشته شد.»


آرام آرام اشک می ریختی و با پدر گفتگو می کردی.

ای پدر ! چه کسی کودکان یتیم را سرپرستی کند تا بزرگ شوند و چه کسی بزرگان را پشت و پناه باشد؟

اندوه تو بر ما بی پایان است و اشک های ما در غم تو نخواهد خشکید.

کدام دست ناپاک پیشانی ات را به خون نشانده است و جان ما را در ایان لهیب جانسوز خاکستر کرده است؟


پدر!

گرسنگان کوفه بی تو بر کدام خانه پناه جویند؟

عدالت پس از تو چه خواهد شد؟

کوفه بی تو را چه کنیم؟

ما را دریاب پدر!


اندک اندک طبیبان زبردست کوفه یک به یک به خانه علی(ع) وارد شدند،

اما هیچ یک را مهارت اثیربن عمروهانی نبود.

چون بربالین علی(ع) آمد، ریه گوسفندی را طلبید.

ازآن رگی بیرون کشید و آن را در شکاف زخم پدر نهاد.سپس بیرون آورد و گفت :

ای امیر المومنان! وصیت کن!

ضربت دشمن خدا به مغزت رسیده است.

تنها شیر می تواند قدری اثر زهر را بکاهد.


آن شب یک به یک فرزندان و نوادگانش را با نام صدا زد، همه را بوسید و وداع گفت و آنان را به حمایت خداوند امید بخشید.

آن شب پدرت هیچ نحورد و هیچ ننوشید.پیشانی ات مدام به عرض می نشست و او عرق هایش را با دست خویش پاک میکرد و می گفت:

«هرگاه مرگ مومن فرا رسد، پیشانی اش از عرق چون مروارید تازه می شود».


می توانید این کتاب را مستقیم از www.behnashr.comتهیه و مطالعه نمایید
        
(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.